چندوقتی است زیاد می‌شنویم؛ اینکه می‌گویند با حضور افغانستانی‌ها در سیستم اشتغال کشور، جا برای ایرانیان تنگ شده است. استدلال کسانی که انگشت اتهام را به سمت این مهاجرین می‌گیرند آن است که "تا وقتی ایرانی هست چرا کارگر و نگهبان و شاغل افغانی؟"

به گزارش فرارو، حضور افغانستانی‌ها در کشور موجب شده تا آن‌ها برای گذران معیشت خود در شغل‌هایی، اکثرا رده پایین، مشغول به کار شوند. این امر مدت‌هاست بدل به یکی از دغدغه‌های مردم و صنف‌ها شده است. تا جایی که در روز جهانی کارگر خواسته عمده کارگران ایرانی این بود کارفرمایان به‌جای دادن کار به افغانستانی‌ها همان کار و هزینه را به ایرانی‌ها اختصاص دهند. اما آیا این استدلال درست است؟

امیر هاشمی‌مقدم –انسان‌شناس و پژوهشگر حوزه افغانستان در این‌باره می‌گوید "بخشی از این مسئله به بی‌برنامگی ایران در قبال مهاجرت و پناهندگی افغانستانی‌ها مربوط می‌شود. ایران در دوره‌ای دروازه‌های کشور را به روی آنان گشود و در دوره‌ای دیگر هم بست. نه در آن گشودن برنامه‌ای بود و نه در این بستن".

هاشمی مقدم در ابتدا درباره گزارشی تلویزیونی درباب همین موضوع و در گفتگو با فرارو اظهار کرد: به تازگی باشگاه خبرنگاران جوان در گزارشی که از تلویزیون پخش شد، همچنان انگشت اتهام بیکاری ایرانیان را به سوی کارگران افغانستانی نشانه رفت. با وجود تلاشهای برخی خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های ایرانی در یکی دو سال اخیر برای نشان دادن چهره واقعی افغانستانی‌های ساکن ایران و کاستن از حجم اتهامات نادرست علیه ایشان، همچنان برخی اخبار و گزارشهای غیرحرفه‌ای و نادرست، بسیاری از معضلات کشور و در رأس آنها بیکاری ایرانیان را به گردن افغانستانی‌ها می‌اندازند. در این میان تلویزیون به‌عنوان رسانه ملی اگرچه با چرحشی آرام و دعوت از نخبگان افغانستانی در برنامه‌های پرمخاطبی همچون «ماه عسل» و «خندوانه»، به واقع‌گرایی و تلطیف فضای رسانه‌ای نسبت به افغانستانی‌ها یاری رسانده، اما همچنان بی‌دقتی‌های کوچکی که می‌تواند پیامدهای بزرگ و ناگواری در پی داشته باشد، در برنامه‌های این رسانه دیده می‌شود. بنابراین در اینجا و در مقام پاسخ به این اتهامات و به‌ویژه اتهام گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، بر اساس چند رویداد مرتبط که در سال جاری خورشیدی رخ داده، نکاتی درباره ارتباط بازار کار ایران و نیروی کار افغانستانی یادآوری می‌شود.

از سفر هیئت عربستانی تا ادعای دولت افغانستان
او در ادامه به رویدادهایی پرداخت که اتهام وارده به مهاجران افغانستانی را منجر شده‌اند و گفت: نخستین رویداد در فروردین‌ماه رخ داد که نگارنده در یادداشتی دیگر به‌طور گذرا به آن پرداخته است. در این رویداد یک هیئت بلندپایه عربستانی به ریاست شیخ سعود الطنین مستشار وزارت کار و استاد خالد اعضای هیئت فرستاده فوق‌العاده پادشاه عربستان سعودى به همراهی دکتر حسام‌الدین معاون کار وزارت کار و امور اجتماعی افغانستان، فوزیه روفی و اسدالله شریفی نمایندگان مردم در شورای ملی، شماری از روسای وزارت کار و برخی روسای ادارات ولایت بلخ حضور داشتند، به دیدار عطا محمد نور، سرپرست ولایت بلخ رفته و درخواست نیروی کار ماهر افغانستانی برای اعزام به عربستان داشتند.

هاشمی‌مقدم با اشاره به سفر رییس اجرایی افغانستان به ایران ادامه داد: دومین رویداد باز به همان محدوده زمانی باز می‌گردد که آقای سانچارکی، مشاور ارشد فرهنگی و اجتماعی دکتر عبدالله عبدالله (رئیس اجرایی افغانستان) در سفری که به همراه اشرف غنی به ایران داشت، مدعی شد که دولت این کشور یک تا دو میلیون شغل در افغانستان ایجاد خواهد کرد تا مهاجران و پناهندگان افغانستانی در ایران به کشورشان برگردند.

وی درباره سومین رویداد گفت: هنوز چند روز از این ماجرا نگذشته بود که سومین رویداد خود را نشان داده و در مراسم روز کارگر که در تهران برگزار شد، کارگران بسیاری پلاکارد و پارچه‌هایی در دست داشتند که خواهان عدم استفاده از کارگران افغانستانی در ایران شده بود. این سه رویداد لزوم توجه جدی به این بحث را برجسته می‌کند. نخست می‌پردازیم به ادعای آقای سانچارکی و اینکه ایران نمی‌تواند روی این قول و قرارها حسب باز کند. در واقع این ادعا اگرچه خواسته قلبی دولت و مردم افغانستان است که بتوانند آنچنان فرصتهای شغلی‌ای در افغانستان ایجاد کنند که نه تنها دیگر کسی به خارج مهاجرت نکند، بلکه مهاجران و پناهندگان خارجی هم به کشور برگردند؛ اما این امر شدنی نیست.

ایجاد اشتغال در افغانستان شدنی نیست
وی درباره ادعای مشاور ارشد فرهنگی و اجتماعی عبدالله عبدالله توضیح داد: چرا می‌گوییم این امر شدنی نیست. اولین دلیل اینکه به دلایل امنیتی، امکان ساخت کارخانه‌های بزرگ در این کشور فعلا فراهم نیست. در واقع چنین تأسیساتی هدف بسیار خوبی برای طالبان و دیگر تروریستهایی است که افغانستانی‌ها به درستی به آنان «دهشت‌افکن» می‌گویند. صنایع کوچک هم برای افغانستانی‌ها چندان درآمدی ندارد. بیشترین تولیدات‌شان در صنایع کوچک، صنایع دستی به‌ویژه قالی است که آن هم پاکستان دارد به نام خودش در دنیا معرفی می‌کند و سود اصلی را هم دلالان می‌برند نه بافندگان. بنابراین ایجاد یک تا دو میلیون فرصت شغلی در چنین شرایطی و به این زودی‌ها ممکن نیست.

مقدم همچنین در توضیح دلیل دوم گفت: اگر این تعداد فرصت شغلی در این کشور هم ایجاد شود، چند برابر این تعداد افراد بیکار در افغانستان وجود دارند. یادمان نرود بر اساس آمار رسمی جهانی، افغانستان 35درصد نرخ بیکاری دارد. این افراد دست‌کم بخش عمده‌ای از فرصتهای شغلی ایجاد شده در آینده را مطالبه خواهند کرد.

این انسان‌شناس تصریح کرد: سومین دلیل اینکه بیش از یک میلیون مهاجر و یا پناهنده غیرقانونی افغانستانی در پاکستان هم وجود دارد. این افراد هم در ماه‌های اخیر تحت فشار شدید دولت پاکستان هستند تا به کشورشان باز گردند. طبیعتاً بخشی از فرصتهای شغلی ایجاد شده باید برای اینان نیز در نظر گرفته شود.

این پژوهشگر افغانستان در دلیل چهارم توضیح داد: اگر فرض بگیریم دو میلیون فرصت شغلی تنها برای مهاجران و پناهندگان افغانستانی ساکن ایران ایجاد شود، باز هم اما و اگر داریم. برای نمونه آیا دستمزد کافی و به موقع به اینان داده می‌شود یا نه؟ به دلیل ناکارآمدی دستگاه اداری در افغانستان و فساد اداری بالا در آن، کمکهای بسیار زیاد و قابل توجه بین‌المللی که در این چند ساله به این کشور تزریق شده، عموماً یا ناعادلانه توزیع شده است و یا سرنوشت‌شان مبهم می‌ماند. برای نمونه طبق گزارشی دو سال پیش تنها 30درصد از بودجه‌ای که برای وزارت معارف این کشور در نظر گرفته شد، هزینه گردید و 70 درصد دیگر وضعیتی مبهم داشت. این مسئله برای دیگر بخشهای خدماتی و صنعتی نیز صادق است.

امنیت؛ مهم‌ترین دلیل مهاجرت از افغانستان
امیر هاشمی‌مقدم ضمن اشاره به اینکه امنیت مهم‌ترین دلیل پناه آوردن افغانستانی‌ها به ایران است اظهار کرد: اگر همه موارد بالا را هم نادیده بگیریم، وضعیت امنیت مهمترین مسئله‌ای است که باعث پناه آوردن افغانستانی‌ها به ایران شده است. با این اوضاع در کوتاه‌مدت هم نمی‌توان چشم‌انداز روشنی نسبت به این وضعیت داشت. نزدیک چهارده سال از حمله امریکا به این کشور می‌گذرد؛ اما هنوز طالبان و دیگر جنگجویان حضوری پررنگ در این کشور دارند. طبق گزارشی که به تازگی منتشر شده، دولت افغانستان به‌طور همزمان در 21 نقطه از این کشور در حال انجام عملیات نظامی علیه جنگجویان است. همچنین در اوایل اردیبهشت ماه برای نخستین بار دولت موفق شد قدرت را در ولسوالی (شهرستان) «ناوه» ولایت غزنی این کشور به دست بگیرد. یعنی علی‌رغم حضور سیزده ساله امریکا و دیگر کشورها و حتی یک سال پس از آنها، باز هم طالبان در آنجا قدرت را حفظ کرده بود. البته پس گرفتن این ولسوالی به معنای برقراری امنیت در آن نیست. طالبان بارها ثابت کرده که دوباره قدرت را در برخی نواحی‌ای که از دست می‌دهد، به دست می‌گیرد. در چنین شرایطی هیچ عقلانیتی به پناهندگان و مهاجران افغانستانی حکم نمی‌کند که امنیت ایران را (علی‌رغم همه مسائل و مشکلاتش) رها کرده و به افغانستان باز گردند.

خواسته کارگران ایرانی برای اخراج کارگران افغانستانی
در ادامه این انسان‌شناس به پلاکاردهایی پرداخت که خواهان به‌کارنگرفتن افغانستانی‌ها در ایران بودند. وی گفت: اما درباره پلاکاردها و پارچه‌نوشته‌هایی که خواهان بیرون کردن و یا به کار نگرفتن کارگران افغانستانی در ایران شده بود هم بیان چند نکته مهم است: نخست اینکه شگفت‌انگیز بود چگونه برای نخستین بار، این همه هماهنگی بین کارگران و اصناف مختلف به وجود آمده که همه‌شان این پرچم‌ها و کاغذها را در دست داشتند. این قضیه جای بررسی دارد که آیا خودانگیخته بود و یا نه؟ به‌هرحال یادمان نرود که برخی نهادهای قانونی کشور مشکلات بیکاری را برای آنکه از سر خود باز کنند، تقصیر را به گردن کارگران افغانستانی می‌اندازند. در دولت پیشین شاهد اوج اینگونه رفتارهای مسئولین بودیم. اما شاید هنوز آثار آن باقی مانده باشد.

این انسان‌شناس با توجه به این‌که روز کارگر، روزی برای اتحاد همه کارگران جهان است، رفتار کارگران ایرانی در روز کارگر را مورد نقد قرار داده و گفت: نکته دوم این است که اصولا یکم ماه می نمادی از همبستگی کارگران جهان است نه تفرقه بین آنان. اگر اینگونه باشد، کارگران ایرانی بسیاری هم هستند که در دیگر کشورها کار می‌کنند که طبیعتاً ایرانی‌ها انتظار ندارند کارگران بومی آن کشورها مشکلات بیکاری را به گردن اینها بیندازد؟ باور نادرستی در ذهن بسیاری از ایرانی‌ها وجود دارد مبنی بر اینکه همه ایرانیان مهاجر یا پناهنده در دیگر کشورها، نخبه و روشنفکر هستند. اتفاقاً درصد کمی از آنها چنین‌اند. نگارنده در مدت حضور و تحصیل در ترکیه (که در واقع سکوی پرش مهاجران و پناهندگان به دیگر کشورها است) شاهد بوده که بسیاری از ایرانیان بدون داشتن کمترین مهارت یا مدرکی، خواهان مهاجرت یا پناهندگی‌اند. بسیاری از کارگران ایرانی در کانادا، استرالیا، ژاپن و برخی کشورهای اروپایی که عمدتاً به‌صورت غیرقانونی رفته‌اند، انتظار برخوردهایی مشابه با آنچه با کارگران افغانستانی در ایران می شود را با خودشان ندارند. وقتی که کارگران در روزی که نماد همبستگی جهانی کارگران است چنین موضع غیراخلاقی و غیرانسانی‌ای می‌گیرند، طبیعتاً برخی رسانه‌ها و گزارشگران هم برای جلب توجه مخاطبان‌شان گزارشهای نادرستی در این‌باره تهیه خواهند کرد.

وی همچنین تصریح کرد: نکته سوم به نوع کارهایی برمی‌گردد که کارگران افغانستانی در ایران انجام می‌دهند. باید پذیرفت که کارگر ایرانی در بخش ساختمانی می‌تواند جایگزین کارگر افغانستانی شاغل در این حوزه شود؛ اما بسیاری از کارگران افغانستانی در مشاغلی کار می‌کنند که هیچ کارگر ایرانی‌ای حاضر به انجام کار در آن حوزه نیست و بنابراین تقصیر (نهادینه شدن تمایل به کارهای ساده) را نمی‌توان بر گردن افغانستانی‌ها گذاشت. یکی از فقیرترین و توسعه‌نیافته‌ترین استانهای ایران، سیستان و بلوچستان است. اما به خاطر اخراج کارگران افغانستانی از این استان، برخی صنایع آن به‌طور کلی خوابیده است. نگارنده در گزارشی که در تابستان گذشته برای یکی از نهادهای دولتی تهیه کرد، به این نکته به‌طور مفصل پرداخته بود. مسئولان اداره کار این استان هم روی این نکته انگشت گذاشته بودند که اگر دولت در برخی مشاغل کمی با دقت‌تر عمل کند، برخی از کارخانه‌های ما با کارگران افغانستانی رونق بهتری خواهند گرفت و در کنار آنها می توان کارگران ایرانی زیادی را هم به کار گرفت.

هاشمی‌مقدم با انتقاد از رفتار کارفرمایان ایرانی در قبال کارگران افغانستانی ادامه داد: نکته دیگر به کارفرمایان کشور باز می‌گردد که با چشم‌پوشی از وجدان کاری (که چند سال پیش شعار سال نامیده شد) تمایل به استفاده از کارگران افغانستانی با دستمزد پایین و بدون حق بیمه دارند. گناه اینان را نیز نمی‌توان بر گردن کارگران افغانستانی نهاد. در واقع کارگران افغانستانی نیز خود قربانی اصلی چنین کارفرمایانی هستند.

مرزهای باز و بسته ایران بر روی افغانستانی‌ها
این انسان‌شناس در ادامه ضمن پرداختن به برخورد دوگانه ایران نسبت به بازبودن یا بسته‌بودن مرزها بر روی مهاجرین افغانستانی گفت: بخشی از این مسئله به بی‌برنامگی ایران در قبال مهاجرت و پناهندگی افغانستانی‌ها مربوط می‌شود. ایران در دوره‌ای دروازه‌های کشور را به روی آنان گشود و در دوره‌ای دیگر هم بست. نه در آن گشودن برنامه‌ای بود و نه در این بستن. اتفاقاً ایران برخلاف منافع خودش عمل کرد؛ به‌ویژه اکنون که مرزها را بسته است.

امیر مقدم با ذکر این‌که این نکته باید کمی بیشتر شرح داده شود، اظهار کرد: مرزهای شرقی ایران اکنون به روی مهاجران و پناهندگان افغانستانی بسته است. هر کسی هم که بخواهد به‌طور غیرقانونی وارد شود، با برخورد شدید روبرو خواهد شد. اما در عین حال دیده می شود که بیش از دو میلیون نفر به‌طور غیرقانونی وارد کشور شده‌اند. سالانه صدها هزار افغانستانی به‌طور غیرقانونی از مرزهای کشور وارد یا خارج می‌شوند. اما ایران در واقع مرز را بر روی روشنفکران، متخصصان، تحصیل‌کرده‌ها، تاجران، گردشگران، ثروتمندان، روزنامه‌نگاران و همه آن افرادی بسته که دارای سرمایه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هستند. این افراد طبیعتاً حاضر نمی‌شوند خفّتِ گذشتن از مرز با آن شیوه و یا برخوردهای بعضاً نامتعارف ایرانی‌ها را تحمل کنند. اما کسی که در افغانستان هیچ سرمایه‌ای ندارد، برایش مهم نیست در ایران چه سرنوشتی در انتظار او است. شرایط در ایران طبیعتاً برای او بهتر از افغانستان است. این است که ایران دارد خودش را از متخصصان محروم می‌کند، اما در عوض پذیرای کسانی شده که بسیاری‌شان حتی اسناد هویتی افغانستانی هم ندارند و بنابراین اگر مشکلی حتی برای خودشان هم پیش بیاید، دولت ایران نمی‌داند با چه کسی طرف است (یادآوری می‌شود منظور افرادی است که به‌طور غیرقانونی وارد شده‌اند و نه مهاجران دارای کارت اقامت).

"اما متخصصان افغانستان چه می‌شوند؟" هاشمی‌مقدم در پاسخ به این سئوال گفت: این نکته‌ای است که بخشی از آن به سفر هیئت عربستانی به ولایت بلخ مربوط می‌شود. متخصصان افغانستانی در واقع دارند جذب کشورهای دیگری به جز ایران می‌شوند. تقاضای هیئت عربستانی، اعزام نیروی کار متخصص از ولایت بلخ (و افغانستان) به عربستان بود. یعنی با یک تیر دو نشان زده‌اند: هم استاد عطا، والی قدرتمند بلخ که دشمنی بالفعلش با طالبان و دشمنی بالقوه‌اش با عربستان (به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین حامیان طالبان چه در زمان قدرت آنان و چه اکنون) را به خودشان جلب کرده‌اند؛ هم نیروی کار مختصص را با خود برده‌اند. نیروی کار متخصص‌اش را کشورهای دیگر می‌برند، نیروی غیرمتخصص‌اش به‌طور غیرقانونی ایران می‌آید، بار هزینه بسیاری بر ایران تحمیل می‌شود و نهایتاً آنچه برای ایران باقی می‌ماند، بدنامی است. تا جایی که شوربختانه بسیاری از رسانه‌ها و مردم افغانستان در نقد غیرمنصفانه و توهین‌آمیز علیه ایرانی‌ها گوی سبقت از یکدیگر می‌ربایند؛ چرا که باور دارند ایرانی‌ها با آنان برخوردهایی ناشایست دارند (و عمدتاً در این راه مبالغه می‌کنند).

افغانستانی‌ها فرصت کار را از ما نگرفته‌اند
این انسان‌شناس با تصریح این نکته که این مهاجران و پناهندگان سهم زیادی در کاهش فرصت‌های شغلی ندارند، توضیح داد: شرایط ایجاد دو میلیون فرصت شغلی در افغانستان عملا وجود ندارد و حتی با پذیرش چنین فرضی نیز، نه سهم چندانی نصیب افغانستانی‌های مقیم ایران می‌شود و نه این پناهندگان تمایلی به بازگشت به افغانستان دارند. از سوی دیگر به نظر نمی‌آید پناهندگان و مهاجران افغانستانی سهم چندانی در کاهش فرصتهای شغلی ایرانی‌ها داشته باشند. افغانستانی‌ها عموماً به مشاغل سختی می‌پردازند (واداشته می‌شوند) که ایرانی‌ها تمایلی به انجام آنها ندارند. همچنین ایران با عدم مدیریت و نداشتن برنامه بلندمدت برای مهاجران و پناهندگان افغانستانی، نه تنها از حضور آنها سودی نمی‌برد، بلکه شیوه برخورد با ایشان باعث گریزان شدن نیروی کار ماهر افغانستانی می‌شود؛ نیرویی که توسط کشورهایی دیگر همچون عربستان جذب می‌گردند.

امیر هاشمی‌مقدم در انتها گفت: امیدواریم با نزدیک شدن فضای انتخابات مجلس، کاندیداهایی که هیچ برنامه‌ای برای اشتغال‌زایی ندارند، دوباره سوار بر امواج نشده و معضل بیکاری حوزه انتخابیه‌شان را بر دوش افغانستانی‌ها نینداخته و با قول اخراج این افراد، به دنبال جمع کردن آراء نباشند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

کلیه حقوق متعلق است به رسانه افغانستان ما
دیزاین شده در سما