اردوگاه جنگلى پناهجويان در شهر ساحلى كاله در شمال فرانسه سالهاست كه موضوع خبر رسانهها و فیلمسازهاست.
رفتهرفته در چند سال گذشته اينجا يک مجتمع ويژه ايجاد شده است كه پناهجويان خسته از كشورهاى جنگزده و فقير از افغانستان و سوريه و عراق تا كشورهاى آفريقايى مىآيند و منزل آخرشان رسيدن به آن سوى آبها، بريتانياست. بريتانيا براى بسيارى همانا فقط لندن است.
اين اردوگاه مثل تخته خيز است كه تا حال چندبار تصفيه و تخليه شده ولى هربار بيشتر از گذشته پناهجوپذير مىشود.
شام پنجشنبه، چهاردهم ژانویه، ضرب الاجلى براى پناهجويان از سوى مقامهاى فرانسه تعيين شده بود تا بخشى از اردوگاه را تخليه كرده و بساط شانرا از حاشيه جاده عمومى برچينند، ورنه بولدوزرهايى مامور ويرانى اين خانههاى چوبى، پلاستيكى و خيمهها خواهد شد.
جمعيت بزرگى از خبرنگاران و عكاسان تجمع كردند و پناهجويان سراسيمه بودند. شماری تن به پذيرش دستور داده و به كمك داوطلبانی كه از مردم محل و سازمانهاى خيريه اند، اسباب و وسايلشان را به گوشه ديگرى منتقل كردند اما شمارى هم از قصد مقاومت و رويارويى با پليس فرانسه حرف مىزنند.
عمليات تصفيه يکسوم اين اردوگاه شام روز پنجشنبه عملى نشد و برخى مىگويند مهلت تا روز دوشنبه تمديد شده است. شايد هم حضور رسانهها مانع اعمال فشار و استفاده از بولدوزر در اين محله بود.
در جمع پناهجويان، افغانهاى زيادى را مىبينم، پسرهاى خردسال، جوانانى كه از قندهار و هلمند خودشان را رساندهاند. شمارى را هم از شهر مزارشريف ديدم.
برخى از آنها مدعى اند مترجم سربازان بريتانيايى در زمان ماموريتشان در افغانستان بودند. عدهاى مىگويند زندگىشان در خطر بود و برخى هم به اميد زندگى خوب و گام گذاشتن در جاى پاى اقاربشان كه قبلا به اروپا يا بريتانيا آمدهاند و صاحب نان و نامى شدهاند، به اینجا آمدهاند.
يكى مىگفت از كارمندان رسانه محلى قندهار است و از خبرنگار محلى بىبىسى به عنوان همكارش ياد مىكرد. دختران نوجوانى از سومالی و سودان را ديدم كه مىگفتند روياى رسيدن به "انگلند" دارند.
شمارى از پناهجويان كه ديرماندهاند، اينجا را به منبع درآمد بدل كردهاند. از فروش مواد مورد نياز تا تهيه و تدارک مواد مخدر مشغول اند. عدهای هم رستوران دارند و كسانى دكانهاى خودساخته.
قصههاى دردناک تجاوز و فحشا هم سينهبهسينه حكايت مىشود ولى سخت است مدرکی يافت و به سادگى آنرا پذيرفت.
رانندهای كه مرا با تاكسى مىبرد، میگفت فاجعه عميقتر از آن است كه مسئولان مىگويند. در برخى نگاهها معصوميت و قربانىبودن مشهود است و شمارى هم سرشار از خشم و خشونت و معصيت به نظر مىرسند.
زمانى كه از يك مكان ويدئو تهيه مىكردم، يكى از جوانان سياهپوست نزديک آمد و گفت بايد آنرا پاک كنم و براى گرفتن ويدئو از او اجازه بگيرم كه اجازه را هم نمىدهد.
شام كه باران و توفان ساحلى هوا را سرد و خنک مىكند، وقتى تازهوارد هستى متوجه مىشوى در مكانى هستى كه اينجا فاجعه است. گل و لاى و جوانانى هم آتش مىافروزند و دورش جمع مىشوند و بر روى غم و اندوه متراكمشده مىخندند.
در ابراز شادى آنها غمى نهفته است كه باز كردنش قصه درازیست و بايد چند شب اينجا در اين خيمهها باشيد و سينهبهسينه قصه گوش كنيد تا به عمق درد پىببريد.
آنچه حالا در اينجا براى اقامت پناهجويان تدارک ديده شده است، در مقايسه با وضعيت پناهجويانى كه من در پاكستان در اردوگاهها ديده بودم بهتر است ولى اينكه آنها نمىخواهند در آنجا به سر ببرند سوال ديگريست.
فرانسه تازه در جوار همين محل موسوم به جنگل كه در واقع جنگل نه، بلكه يك بوتهزار است، خانههاى موقت كانتينرى درست كرده كه در يک زمان دوازه نفر از آب گرم، برق و گرما بهرهمند مىشوند.
اما پناهجويان دوست ندارند اينجا بيايند. به استثناى خانوادههايى كه متوجه شدند در سرما كودكانشان را ازدست مىدهند. اين خانهها در حال حاضر فقط براى ١٥٠٠ نفر كافی است اما ساكنان اين اردوگاه را بين ٤ تا ٧ هزار برآورد مىكنند كه بسيارىشان در داخل شهر كاله زندگى مىكنند و از اينجا فقط براى ايجاد فرصت عبور غيرقانونى با لاری (ماشین باری) و قطار يا كشتى استفاده مىبرند.
دلیل اين پناهجويان از نرفتن به اين خانهها كه آن را زندان مىخوانند، ثبتنام و تحت نظارت مسئولان و پليس فرانسه قرارگرفتن است. آنها مىترسند مبادا اينجا انگشتنگارى شوند و وادار به پناهجويى در فرانسه گردند.
مقصد همه آنها عبور از دريا و رسيدن به بريتانياست و بر اساس قوانين مهاجرت در اروپا وقتى شما در اولين كشور اروپایى درخواست پناهندگى بدهيد در كشور بعدى از اين حق محروم مىشويد.
بريتانيا ازفرانسه گلايه دارد كه چرا اين بساط پناهجويان را برنمىچيند و به نحوى به آنها فرصت ايجاد مى شود كه وارد بريتانيا شوند. يكى از مقامهاى فرانسه مىگويد كاهش بازداشتها و مسترد كردن پناهجويان از بريتانيا از ماه اكتبر سال گذشته به اين سو موجب اميدوارى اينها شده و شمار زيادى دوباره ابنجا تجمع كردهاند.
بريتانيا هرچه بيشتر شرايط را سخت مىكند و ديوارها را آهنين، اما خبر دادن پناهندگى به يک جوان سوماليايى در بريتانيا در هفته گذشته كه تابستان با پنجاه كيلومتر پیادهروی از راه تونل خود را به بريتانيا رسانده بود، انگيزه تشويقكننده براى ديگران بوده است.
اما پناهجويان زيادى در اين مسير پرخطر جانهاىشان را قربانى كردهاند تنها در هشت ماه گذشته هجده تن كشته شدهاند و بسيارى زخمى و معيوب.
يكى از افغانهاى اهل ولايت هلمند دستهایش را نشان داد كه در زمان "انداخت" پاره و زخمی شده بود. انداخت اصطلاحى است که پناهجویان براى وارد شدن به موترهاى حامل كالاهاى تجارى به کار میبرند.
او كه مايوس و خسته شده بود، مىپرسيد اگر در فرانسه بماند و درخواست پناهندگى بدهد ظرف چند ماه به قضيه او رسيدگی خواهد شد؟ سوالى كه من پاسخش را نمىدانستم.
به نظر مىرسد بسيارى از اين پناهجويان نياز به مشاورههاى حقوقى داشته باشند كه اگر واقعا در شرايطى هستند كه درخواست پناهندگىشان قبول شود، فرقى نمىكند كه فرانسه باشد يا بريتانيا يا جاى ديگرى. در صورتى كه نتوانند ثابت كنند هرجا باشند، بازگردانده مىشوند و بريتانيا از معدود كشورهای اروپايى است كه در بازگرداندن مهاجران به كشورهاىشان پيشگامتر است.
حضور جمعيت بزرگى از پناهجويانى كه ثبت نام نشدهاند در شهرهای کوچکی مانند کاله و دنکرک در فرانسه، مىتواند با دعوا و جنگهایی كه ريشههاى جرمى، نژادى و گاهى قومى و مذهبى دارد، امنيت این شهرها را به خطر اندازد.
برغم آنكه بسيارى از ساكنان محل، شامها براى اينها غذا و پوشاک مىآورند ولى شمارى خسته شده و از افزايش جرایم شكايت دارند. آنها مىگويند كاله واقعا ديگر جاى امنى نيست.
رويدادهاى سویدن (سوئد) و شهر كلن آلمان، مردم، بويژه زنان را حساس كرده است و آنها از گشتوگذار هزاران جوان بيكار و بىانگيزه و محتاج در شهرشان بيم دارند و مىخواهند پليس و مقامهای مسئول كارى كنند.
بسيارى از زنان كاله مىگويند شبها مىترسند و امنيت ندارند. پناهجويان اما مىگويند از جنگ و فقر فرار كردهاند اما سرنوشت آنها را گرفتار مشكلاتى جديد كرده است.
منبع:بی بی سی