همه آنهایی که چند سالی در ایران زندگی کردهاند، با تبوتاب دوران انتخابات در آنجا به خوبی آشنا هستند. از هفتهها مانده به روز انتخابات، صحبت از نامزدها و جناحبندیهای سیاسی و تاثیرات احتمالی پیروزی هر جناح، نقل هر مجلس و تجمعی است.
در این میان کسانی هم هستند که مثل همه، دغدغه انتخابات و برنده و بازنده را دارند، حرفش را میزنند و نظر موافق و مخالف هم میدهند، اما روز انتخابات که می رسد، نمیروند رای بدهند. نه اینکه نخواسته باشند، نمیتوانند، چون حق رای دادن ندارند.
اینها که تعدادشان کم هم نیست، مهاجران افغان ساکن ایران هستند. مهاجرانی که بعضی از آنها عمرشان را در ایران گذراندهاند اما چون نتوانستهاند شهروندی ایران را بگیرند، طبعا از حقوق سیاسی مانند حق رای دادن هم محروم هستند.
ایران، برخلاف بسیاری دیگر از کشورهای مهاجرپذیر، قانونی ندارد که مهاجران بتوانند بر مبنای آن شهروندی بگیرند.
"کابوس سیساله"
"دولتها میآیند و میروند اما کابوس سیساله مهاجران افغان همان است که بود
مشخص نیست که دقیقا چه تعداد از افغانهای مهاجر در ایران، به عنوان بخشی از آن جامعه، ظاهرا هم که شده، در فعالیتهای سیاسی حضور یا نقشی دارند، اما مشخص است که اگر هم چنین افغانهایی پیدا بشوند، تعداد آنها بسیار بسیار کم است و از این بین، تعداد آنهایی که بخواهند از تریبونی همگانی، از دغدغههای خود برای سیاست ایران حرفی بزنند، به مراتب کمتر.
دلیلش هم مشخص است: یکی ترس و دیگری ناامیدی
در روزهای گذشته که سرگرم آماده کردن این مطلب بودم، با چندین نفر از افغانهایی که ساکن ایران هستند یا قبلا در آنجا زندگی کردهاند، تماس گرفتم. بجز یکی دو نفر، دیگران حاضر نشدند به سوالهایی که پرسیده بودم، جواب بدهند.
سوالها ساده بودند. آیا به عنوان یک مهاجر افغان ساکن ایران، انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر برایتان مهم است؟ آیا نتیجه این انتخابات بر زندگی شما تاثیری خواهد گذاشت؟ اگر حق رای داشتید، معیارتان برای رای دادن چه بود؟ حالا که حق رای ندارید، انتظارتان از رئیس جمهوری که دیگران انتخاب میکنند، چیست؟
لیلا جعفری در یکی از دانشگاههای تهران حقوق میخواند. او میگوید به پاسخ این سوالها، به عنوان "فانتزی" نگاه میکند.
لیلا که بیشتر از سی سال در ایران زنگی کرده، می گوید شرایط کلی اقامت و زندگی مهاجران افغان در این سی سال فرقی نکردهاست. دولتها آمدند و رفتند اما "کابوسهای سیساله مهاجران افغان" همچنان همان است که بود.
او می گوید اگر بتواند خواستهای از رئیس جمهوری آینده ایران داشته باشد، ارائه یک برنامه مشخص برای اقامت مهاجران افغان در این کشور است، هرچند برای مهاجران افغان ساکن ایران، چیزی به نام انتظار از مسئولان و مطالبه آن تعریف نشده است.
"زندگی آبرومند میخواهیم"
حق نشر عکس سروسامان دادن به شرایط زندگی و اقامت مهاجران افغان، خواسته خیلی از این مهاجران است
سروسامان دادن به شرایط زندگی و اقامت مهاجران افغان، خواسته خیلی از این مهاجران است.
ابراهیم (نام مستعار) در ایران کارگری میکند، به گفته خودش سواد کاملی هم ندارد. او میگوید اگر بتواند از رئیس جمهوری ایران و دیگر نمایندههای منتخب خواستهای داشته باشد، از او می خواهد شرایط زندگی آبرومندانه، تحصیل، بیمه درمانی و اقامت قانونی در ایران را برای افغانها فراهم کند.
ابراهیم سالها نتوانسته برای دیدن خانوادهاش به افغانستان برود. می گوید نه درآمدش از کاری که میکند آنقدر است که کفاف سفر را بدهد و نه هم شرایط اقامتش در ایران به او اجازه می دهد که برود و دوباره برگردد.
وحیده مهرپور، دانشجو در تهران هم خواسته مشابهی از رئیس جمهوری آینده ایران دارد؛ شرایط آسانتر برای اقامت و کار و علاوه بر آن ترمیم "تصویر حقارت آمیزی" که از افغانها در ذهن بیشتر ایرانیها مانده و برخوردار شدن از "حداقل حقوق شهروندی و انسانی".
وحیده میگوید اگر حق رای دادن مداشت، به بهترین برنامه اقتصادی و رفاهی رای میداد و به کسی که درک بهتری از مناسبات جهانی و سیاست خارجی داشته باشد، چرا که رفع تحریمها و بهتر شدن اوضاع اقتصادی، نفعش به همه ساکنان ایران میرسد، از جمله کارگران و مهاجرانی که به گفته او بیش از دیگران زیر بار تورم و گرانی زمینگیر شدهاند.
"هر تغییری بیاید، فشارش را ما میکشیم"
وحیده میگوید انتظارش از رئیسجمهوری آینده ایران شرایط آسانتر برای اقامت و کار برای افغانها و داشتن "حداقل حقوق شهروندی و انسانی" است
ماریا موسوی، در ایران به دنیا آمده و حالا زندگی مستقل خودش را دارد. کارش مترجمی است.
او هم تورم و بالا رفتن قیمتها را نگرانی اصلی جامعه مهاجر ساکن ایران میداند اما میگوید بعضی از وعدههای اقتصادی نامزدها، تنها به نفع ایرانیها تمام میشود و سهم مهاجران افغان، بیشتر شدن فشار زندگی است.
ماریا به عنوان مثال به وعده افزایش یارانهها اشاره میکند. او معتقد است با چند برابر شدن یارانهها قطعا قیمتها هم بالا میرود، مثل قیمت رهن و کرایه خانه. اما افغانها چون شامل یارانهبگیرها نمیشوند، مسلما شرایط سختتری را در پیش خواهند داشت.
ماریا هم دوست دارد فردی در ایران رئیس جمهور شود که تعامل سازندهای با کشورهای جهان داشته باشد.
مشارکت حداقلی
ماریا موسوی شاید از معدود افغانهای ساکن ایران باشد که میگوید در گردهماییهای جناح خاصی شرکت میکند و در انتخابات گذشته هم این کار را کردهاست.
افغانهای ساکن ایران معمولا تلاش میکنند کمتر وارد بحث و جدلهای سیاسی بشوند. خیلیهایشان میگویند میترسیم. ترس از به دردسر افتادن و از دست دادن شرایط حداقلی زندگی، درس و یا کسب درآمد در ایران.
جستجو در شبکههای اجتماعی هم برای پیدا کردن کاربران افغانی که در مورد انتخابات ایران نوشته باشند، تقریبا بینتیجه میماند.
اما اگر ترس افغانهای ساکن ایران از وارد شدن به جنجالهای سیاسی، ترسی واقعی باشد که هست، بیتفاوتی آنها و گفتن این که "به ما چه؟"، چندان واقعی به نظر نمیرسد.
برای لیلا، ابراهیم، وحیده و ماریا مهم است که چه کسی رئیس جمهور ایران میشود. مانند آنها، بسیاری از افغانهایی که سالها در جامعه ایران زندگی کردهاند، وقتی تنور کارزارهای انتخاباتی داغ میشود، آن را دنبال میکنند. هرچند هیچ امیدی ندارند که روزی روزگاری خود و یا فرزندانشان بتوانند از حقوق سیاسی مانند حق انتخاب در ایران برخوردار شوند.
افغانهای ساکن ایران اگر به جمعهای سیاسی نمیروند و یا اگر میروند، بیشتر ساکت و شنونده هستند، بین خود که هستند، در مورد اوضاع سیاسی ایران حرف میزنند، نظر میدهند و خوب و بد مشخص میکنند.
مسائل سیاسی همیشه یکی از بحثهای داغ و پرطرفدار در میان کارگران افغان در کارگاههای مثلا خیاطی یا کفاشی بوده. در مدرسه و دانشگاه هم، آنجاهایی که محدودیتها برداشته میشود، مانند نامزد شدن و رای دادن در شوراهای صنفی و انجمنهای دانشجویی، افغانها همیشه هستند.
من آن سالهایی که در ایران زندگی میکردم، در کارگاهها، در مدرسه و در دانشگاه، از این افغانها کم ندیدم.
فواد مسیحا بی بی سی