شاعر دنیای مهاجرت؛ شعرهایم با درد عجین شده است!

جعفر واعظی جوانِ خراسان زمینیست در دنیای مهاجرت، کسی که با دردهای گوشه‌ی کنارش، شعرهایی از عمق وجودش را تراوش می‌کند و به روی صفحه‌ی کاغذ می‌آورد.
او تنها به شاعری اکتفا نکرده است و با لنز دوربین عکاسی‌اش، دنیای مهاجرت را زیر دیدش می‌گیرد، او گاهی به این طرف و آن طرف لبخند کودکان کشورش را شکار می‌کند، گویا جعفر لحظه‌ای آرام و قرار ندارد و به تهیه‌ی گزارش از وضعیت مردمش می‌پردازد.
به پای صحبت‌های جعفر واعظی در رابطه با وضعیت و شعر شاعری در فضای کشورش می‌نشینیم، نخست از او می‌خواهیم از خودش بگوید:
جعفر صدایم می زنند، واعظی نام خانواده‌گی‌مان است. مشهد زادگاهم بوده اما همیشه خود را قسمتی از بامیان می‌دانستم که جدا مانده‌ام.
شعرهایتان را در کدام قالب می‌سرایید؟

قالب‌های سپید و آزاد، و در سرودن این قالب‌ها ساده نویسی را شیوه خود انتخاب کردم، چون در متن ساده نویسی با تمام سختی‌ها و مشکلات‌اش می‌توان به دنبال مخاطب خاص و مخاطب عام بود.

شعر به دنبال شما آمد یا شما دست شعر را گرفتید با خودتان همراه کردید؟
خب، سرذوقی در دل هر کسی هست و بدون شک وقتی این ذوق با علاقه یک‌جا شد آدمی رو به سمت هنر می‌برد و من هم وقتی هنر را درک کردم فهمیدم که در شعر آدمی بیشتر تبلور پیدا می‌کند و من هم لحظه‌ای درنگ نکردم و شعر را رفیقم خواندم چون احساس کردم که می‌توانم با رفیق‌ام حرف‌های ناگفته بسیاری داشته باشم.

آیا کدام مجموعه شعری هم به بازار ادبیات فرستاده‌اید؟

تاکنون پیشنهادات زیادی از طرف انتشارات کتاب چه در ایران و افغانستان  برای چاپ مجموعه‌ شعرهایم داشته‌ام اما متاسفانه وقتی با شرط‌ها، اگرها و اماهای این انتشارات روبه رو شدم که بیشتر آنان خواهان حذف بعضی از شعرهایم بودند، از چاپ کتاب صرفه نظر کردم .
شعر دیروز با شعر امروز چه تفاوتهایی دارد؟
مهمترین تفاوتش را می‌توان این‌گونه بگویم که هر کدامشان متعلق به جامعه و زمان با ویژه گی‌های زبانی روزگار خود هستند. شعر معاصر از زبان من و شعر کلاسیک از زبان غنیمت‌تری حرف می‌زند.


درد در شعر شما از کجا آمده است؟
درد با من زنده‌گی می‌کند چون هنر درد را به خوبی درک می‌کند و از آن جایی که من دوست دارم یک دید خاص و اندیشه در شعرهایم باشد به همین خاطر درد با شعرهایم عجین شده است.
آیا جنگ، درون مایه اصلی شعر مقاومت افغانستان است؟
خب، حداقل این گونه به نظر می‌رسد چون در بسیاری از جشنواره‌های ادبیات مقاومت که در ایران و افغانستان برگزار می‌شود، شاعران با مضامین جنگ، بیشترین سروده‌ها را به اشتراک می‌گذاشتند. البته جایی شنیده بودم که نام دیگر افغانستان جنگ است.
وضعیت شعر افغانستان در کفه ترازوی شعر حوزه زبان فارسی آیا سنگینی می‌کند؟
وضعیت زبان و شعر در کشورمان چندان حال مناسبی ندارد و میان مخاطب و نویسنده رابطه‌یی جدیی نیست و همین دوری میان شاعر یا نویسنده با مخاطب، مخاطب شعر فارسی را در کشور غنامند نساخته است اما در یک قیاس به صورت کل با مولفه‌های امروزی اگر به زبان و شعر فارسی در افغانستان نگاهی بیندازیم به خوبی تفاوت را میان این دهه و دهه‌های گذشته می‌توان حس کرد و گفت که زبان و شعر افغانستان در یک دهه اخیر با توجه به مهاجرت‌های فرهنگی که پیش آمد، مخاطبان حوزه زبان فارسی را به شعر افغانستان امیدوار کرد، پس می‌توان گفت اگر سنگینی نکند این کفه، بدون شک سبکی هم نخواهد کرد.
وضعیت نقد را چگونه می‌بینید؟
نقد شاهرگ پیشبرد ادبیات است و ادبیات را نقد به تکاپو می‌اندازد، پس باید فرهنگ نقد را در ادبیات کشورمان نهادینه ساخت، اما متاسفانه با توجه به آگاهی‌هایی که من از جلسات شعری و فضای شعری کشورمان دارم، پای نقد هنوز می‌لنگد و بسیاری از شاعران ما از فضای نقد گریزان هستند چون از واقعیت شعری خود هراس دارند، اما باید این توصیه را خودم و دیگر شاعران جوان هرگز فراموش نکنند که نقد به آن‌ها مسیر درست را نشان خواهد داد و همیشه با منتقد سعی کند روبرو شود، هر چند منتقدش، مخاطبش باشد.
از مخاطب گفتید می‌خواهیم برایمان بگویید که مخاطب در وضعیت شعر چه جایگاهی را دارد؟
مخاطب و شاعر لازم و ملزوم هم هستند، این رابطه پس دوسویه است و شعر بدون مخاطب هیچ‌گاه نمی‌تواند نفس بکشد پس اهمیت مخاطب را باید ارزش گذاری کرد با درک از این رابطه، هر چند امروز مخاطب فراگیرتر شده و دنیای مجازی و شبکه‌های اجتماعی به شاعر این امکان را داده که با مخاطب‌های بیشتری روبرو شود اما مخاطب‌ زیاد یک روی سکه شبکه‌های اجتماعی است سوی دیگر این است که شاعر به یک حالت آنی و ساکن می‌رسد و مخاطب هم دید گذرا به اشعار خواهند داشت.
آقای واعظی کمی خودمانی‌تر، از خودتان بگویید؟
همان طوری که در زندگی اکثر انسانها مشکلات و سختی‌های فراوانی است در زندگی من هم متاسفانه این مشکلات و سختی‌ها، بسیار بصورت پررنگ قرار داشت و این امر باعث شد که تحصیلات عالی آنچنانی نداشته باشم. از لحاظ تحصیلات دیپلم کامپیوتر و در کنار  تحصیلاتم حدود 10 سال در رشته رزمی ووشو تمرین داشتم و بجز شعر، عکاسی و خبرنگاری را هم به صورت حرفه ای دنبال می کنم و از لحاظ کاری هم در حال حاضر طراح لباس هستم.
از اولین شعرتان تا امروز تفاوت را در خود حس می‌کنید؟
اینکه اولین شعرم رو کجا گفتم دقیق یادم نیست ولی از لحاظ زمانی شاید حدود سالهای 85 اولین شعرم رو گفته باشم.الان خیلی از اشعار قدیمیم هستند که خودم، فراموششان کردم و شاید سالهاست که نگاهی به آنها نینداختم و نیاز زیادی به ویرایش و تصحیح دارند همچنین اشعاری که در همین اواخر گفته‌ام که هر کدام از این اشعار رو اگه خواسته باشم برای چاپ مجموعه انتخاب کنم حتما باید ویرایش کنم ولی در رابطه با سانسور، هیچگاه دلم نمی‌خواد که یک کلمه از اشعارم حذف شوند.
شعر آموختنی است و از دنیای شعر برایمان بگویید؟
شعر آموختنی نیست، ذات‌گرا است اما فن و فنونش را باید آموخت پس شعر را باید درک کرد.
گفتید که از دنیای شعر بگویم می‌خواهم در یک جمله تمام حرف‌هایم را بگنجانم که:" اگر جهان از جنگ، دروغ و تظاهر تهی شود شعر را می‌توان جایگزینش کرد."
شاعر مورد علاقه‌تان کیست و عاشقانه‌ها را در شعر می‌پذیرید؟
ناظم حکمت از شاعرانی است که من همیشه به او سر فرود آوردم، به خصوص در رام کردن کلمات.
بدون شک هم که عاشقانه‌تر از او کسی نمی‌توانست بسراید پس عاشقانه‌ها را همیشه می‌خوانم چون شعر در مثلث "زنده‌گی، عشق، مرگ" نفس می‌کشد اما به مثلث بودنش شک داشتم و فکر می‌کردم مربع است: زندگی، عشق، هنر، مرگ.
آقای واعظی گفتنی پایانی‌تان برای مردم سرزمین‌تان چیست؟

روزی که خبر از جنگ و خونریزی نباشد، همه جا پر از صلح و آرامش باشد و همه انسانها بطور یکسان زندگی خوبی داشته باشند، اینها همه رویای من است و این رویا را زمانی دوست دارم که در لباس واقعیت حس کنم. اما حرف آخرم این است که جهان را با شعر دوست داشتنی‌تر می خواهم.
برشی از شعر جعفر واعظی برای زنان کشورش
به دنیا آمده‌ام
همچون مرده‌ای
که نباید نفس بکشد
فکر کند
فریاد بزند
بخندد
پرنده‌ای هستم
که پرواز را از یاد برده است
در گوشه‌ای از یک مزرعه
که بجای گندم
مترسک درون آن کاشته‌اند.
از یاد رفته‌ام
بین این مترسکها
که ذهن‌شان
وقتی روی آلت‌هایشان قفل می‌کنند
مرا نه!
اندامم را بخاطر می‌آورند
آنجاست که حق نفس، نفس زدن دارم
انتخاب
خندیدن
فریاد زدن
پرپر زدن
زیر اندامی که از کاه پر شده است

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

کلیه حقوق متعلق است به رسانه افغانستان ما
دیزاین شده در سما