2455

 قصد داریم در بخش شبکه‌های اجتماعی پروژه‌ای با عنوان «داستانک» را با داستان‌های کوتاه در حوزه افغانستان در معرض دید مخاطبان خود قرار دهد. در همین راستا بنا داریم بدون هیچ‌گونه تغییر در متن داستان‌ها، آنها را برای استفاده مخاطبان منتشر کنیم.

در شماره‌های قبلی داستانک به موضوعاتی نظیر خرافات گمراه کننده به نام چشمان آهو، مشت‌های حلیمه، مهاجری که از کوره راه زندگی گذشت، لبخند پیروزی و داستان جانفشانی یک خلبان، مزد دموکراسی؛ داستان روانی شدن یک سرباز آمریکایی، پامیرخان؛ داستان از دست دادن یک عزیز و همچنین بادبادک هفت‌رنگ و عشق‌های نافرجام  پرداخته که تنها بخشی از داستانک‌ها بوده است.

داستان «دخترک تخم‌مرغ فروش» از «نویسنده ناشناس» حکایت غم‌انگیز دختربچه‌ای است که به دلیل فقر دست از تحصیل برداشته و به منظور خرید داروی مادر، تخم‌مرغ پخته شده می‌فروشد.

«دختر تخم‌مرغ فروش»

سلام کاکا جان تخم مرغ پخته شده، نمی‌خری؟ چقدر است؟ ارزان است دانه‌ای 7 افغانی است. نه اگر هر کدام را 5 افغانی می‌دهی، 4 تا می‌خرم، کاکا جان قسم به جان مادرم هر دانه تخم ٥ افغانی بر خودمان تمام شده است.

اگر دلت خواست هر دونه تخم‌مرغ را 5 افغانی بده و گرنه جای دیگه‌ای می‌خرم.

کاکا جان این کار را نکن اگر دست خالی به خانه برگردم باور کن با این سن سال کمی که دارم می‌توانم درد، گرسنگی، تشنگی و حتی ظلم ظالمان این زمانه را که با سرنوشت من بازی می‌کنند تحمل کنم، اما طاقت دیدن یک قطره اشک مادرم را ندارم.

من به مادر مریضم قول داده‌ام که برایش امشب حتما دارو بخرم. مادرم من را درک می‌کند خوب می‌دانم که گریه‌اش به خاطر این نیست که برایش دارویی نخریده‌ام، اشک مادرم بخاطر این است چرا دلبنش که هنوز دهانش بوی شیر می‌دهد، بخاطر بدست آوردن دارو، نان.... و این همه مشکلات باید تخم‌مرغ فروشی کند.

زمانی‌که حرف زدن را تا حد زیادی یاد گرفته بودم مادرم به من می‌گفت که جان مادر درسهایت را بخوان تا در آینده دکتر شوی، باز می‌گفت جگر گوشه مادر وقتی دکتر شدی چه کار می‌کنی؟

من هم با لبان پرخنده می‌گفتم مادر جان اگر دکتر شدم از ناتوانتم و غریبه‌ها هیچ پولی نمی‌گرفتم و مجانی درمانشان می‌کردم.حالا خیلی به دکتر شدن و درمان غریبه‌ها و بی‌پول‌ها را فراموش می‌کنم، چون خودم را خیلی ضعیف حس می‌کنم.

من نتوانستم برای سلامتی مادرم دارویی بخرم و به خانه ببرم، من از رهبرانی که خوراک و پوشاکشان از خارج می‌آید هیچ توقع ندارم من دستم را به دامان پروردگاری‌ گرفته‌ام که یار بی‌کسان و غریبان است.

منبع:سایت فارس

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

کلیه حقوق متعلق است به رسانه افغانستان ما
دیزاین شده در سما