- توضیحات
- دسته: دوره معاصر
مدیر کل امور اتباع و مهاجرین خارجی استانداری تهران گفت: اتباع افغانستانی مشمول طرح گذرنامه خانواری که برای تمدید مهلت اعتبار روادید و دریافت کارت کار اقدام ننمودهاند، تا 21 بهمن فرصت دارند به دفتر کفالت مربوط مراجعه نمایند.
«محسن نسج همدانی» مدیر کل امور اتباع و مهاجرین خارجی استانداری تهران در گفتوگو با خبرگزاری فارس، درباره اتباع افغانستانی مشمول طرح گذرنامه خانواری اظهار داشت: طبق مصوبه دفاتر کفالتی اقامت واشتغال اتباع خارجی استان تهران، طرح تمدید روادید گذرنامه خانواری که از مورخ یک دیماه سال جاری آغاز شده است ، هم اینک درحال اتمام است.
وی افزود: طبق مصوبه ابلاغی به دفاتر کفالتی اقامت واشتغال اتباع خارجی استان تهران، مهلت مراجعه اتباع افغانستانی دارای گذرنامه برای تمدید مهلت اعتبار روادید از تاریخ یک دیماه 93 لغایت 21 بهمن ماه 93 تعیین گردیده است و دفاتر کفالت، اقدامات اداری لازم برای تمدید مهلت اعتبار روادید تا مورخ 31 خرداد سال آینده(1394) برای دارندگان گذرنامه خانواری توسط پلیس مهاجرت وگذرنامه را معمول وهمچنین با اجازه وهماهنگی اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان طبق مقررات برای مشمولین ذیربط نیز کارت کار به اعتبار 6 ماه صادر خواهد شد.
مدیر کل امور اتباع و مهاجرین خارجی استانداری تهران تأکید کرد: آن دسته از مشمولین طرح که تاکنون برای تمدید مهلت اعتبار روادید و دریافت کارت کار اقدام ننموده اند، در فرصت باقی مانده به قید فوریت به دفاتر کفالت مربوط مراجعه نمایند.
به گفته نسج همدانی، اقامت موقت آن دسته از کسانی که تا تاریخ 21 بهمن ماه 93 برای تمدید روادید اقدام ننمایند، ابطال و به دلیل اقامت غیرقانونی طبق مقررات با آنان رفتار خواهد شد.
- توضیحات
- دسته: تاریخ افغانستان
دانش آموزان مهاجر و شهریه ی نابخشوده
شاید شما همه ندانید که مدارس دولتی ایران سالها از دانشآموزان مهاجر شهریه میگرفتند. این شهریه آن قدر برای خانوادههای کمدرآمد سنگین بود که بعضی از آنان، از تحصیل فرزندانشان چشم پوشیدند.باری من با یکی از مدیران مدرسههای خودگردان مهاجرین صحبت میکردم. همه میدانیم که مدارس خودگردان مدارسی غیررسمیاند که توسط بعضی از مهاجران تأسیس شدهاند، برای بچههایی که مدرک شناسایی ندارند وبه همین دلیل نمیتوانند در مدارس دولتی ایران درس بخوانند. این مدارس مدرک تحصیلیای ندارند که به درد دانشآموز بخورد. فقط به او درس یاد میدهند و نه بیشتر.ولی این قسمت را دقت کنید. در همان مدرسهی خودگردان، دانشآموزانی هم بودند که مدرک شناسایی داشتند و میتوانستند در مدارس دولتی ایران درس بخوانند. من از مدیر مدرسه پرسیدم که «اینها که مدرک دارند و میتوانند در یک مدرسهی رسمی دولتی درس بخوانند، چرا به مدارس خودگردان آمدهاند که هیچ آیندهای ندارد؟»مدیر مدرسه گفت: «چون مدارس دولتی ایران از بچههای مهاجر شهریه میگیرند و پرداخت آن پول در توان اینها نیست.»من گفتم: «خوب شما هم که شهریه میگیرید.»او میدانید چه گفت؟ گفت: «ما این شهریه را قسطی میگیریم. ولی مدرسه دولتی شهریه را یکجا میگیرد. و اینها نمیتوانند آن پول را یکجا بدهند»هنوز این جمله در گوشم زنگ میزند. یعنی ما مهاجرانی داشتیم که به خاطر این که پولی که میدهند قسطی باشد و نقدی نباشد، قید تحصیل در مدرسه رسمی ایرانی را زده بودند. ...........................امسال در آغاز تابستان شنیدیم که دولت آقای روحانی، شهریهی مدارس دولتی برای دانشآموزان مهاجر را لغو کرده است. این خبر موجی از سپاسگزاری و مسرت در میان مردم ما ایجاد کرد. بسیار کسان بودند که به تحصیل فرزندانشان امیدوار شدند و قدری سنگینی این بار را بر دوش خویش سبک یافتند.ولی چند روزی است که خبرهایی درباره ابلاغ بخشنامههایی برای دریافت شهریه میشنویم. حتی در بعضی شهرها برای پرداخت آن، مهلت تعیین شده است. گویا مقامات از این بخشودگی پشیمان شدهاند.............................................................به راستی اگر چنین شود، آن مهاجرانی که حتی تبدیل شهریه از نقدی به قسطی هم برایشان نعمتی بود که به خاطرش از مدارس دولتی چشم میپوشیدند، چه خواهند کرد؟آیا کسی هست که این پرسش را به مقامات عالیرتبه ایران منتقل کند؟ شاید خداوند به دلشان رحمی بیندازد که از این تصمیم برگردند
- توضیحات
- دسته: تاریخ افغانستان
نویسنده: زهرا نظری
عنصر ملت یکی از عناصر تشکیل دهنده ی کشور است.هر کشور از سه عنصر حکومت،ملت و سرزمین تشکیل شده است. موضوع مورد مطالعه در این بخش،مبحث ملت در افغانستان و نیز هویت و اتحاد ملی در آن است لذا راهبردهای افغانستان و ایالات متحده ی آمریکا که هر دو دارای تکثر قومی هستند مورد مقایسه قرار گرفته است.برای ملت تعاریف متعددی ارائه شده است که در ایالات متحده و فرانسه یک ملت،یک کشور مستقل با جمعیتش است اما به طور کلی ملت به مجموعه افراد ساکن در یک محدوده ی جغرافیایی مشخص و محدود از حیث سیاسی اطلاق می شود که براساس عوامل و خصیصه هایی نظیر تاریخ،فرهنگ، دین،مذهب و...نسبت به یکدیگر احساس همانندی و همبستگی میکنند و خود را متعلق به یک(ما)میدانند.
برای قدرت گرفتن و ثبات سیاسی،اقتصادی و فرهنگی و...در یک کشور می بایست همه ی ساکنان آن خود را متعلق به آن کشور بدانند و هویتی جمعی و ملی برای ساکنان آن سرزمین با هر گرایش قومی،مذهبی،زبانی و...ایجاد شود.در کشور افغانستان که به لحاظ تنوع قومی،نژادی،زبانی و...موزه ی زنده ی دنیا نام گرفته،ایجاد و تقویت هویت ملی مستلزم درک و شناخت عوامل همگرایی و واگرایی در این کشور و نیز به کار بردن سیاستها و راهبردهایی جهت تقویت اتحاد و هویت ملی است.از این رو ابتدا تعریفی از اتحاد ملی ارائه شده،سپس به بررسی این عوامل در افغانستان پرداخته می شود.
اتحاد ملی:عبارت است از گرد آمدن گروه های مختلف مردم و جامعه در درون یک واحد اجتماعی بزرگتر به نام کشور با هویتی ویژه،متعالی و مشترک.
همگرایی:به مجموعه نیروهایی که زمینه تمایل و حرکت به سمت مرکز را فراهم می آورند و بقای ملی را تداوم می بخشند نیروهای همگرا گفته می شود.هرکشور باید از نوعی همگرایی در ساختار زیربنایی برخوردار باشد که با همگرایی سایر کشور ها متفاوت است.از نظر ژان گاتمن روح ملی هر ملتی است که باعث وحدت و انسجام آن می شود.
واگرایی:به مجموعه نیروهایی که زمینه ی حرکت به سمت بیرون و واگرایی را فراهم می آورد و بقای ملی را به خطر می اندازد گفته می شود .
عوامل همگرایی در افغانستان :
1) دین اسلام:تردیدی نیست که بیش از99درصد از ساکنان افغانستان مسلمان هستند و جدا از اختلافات ناشی از تندروی هایی که بین اهل سنت و شیعه در افغانستان وجود دارد،میتوان اسلام را به عنوان یک نیروی پیوند دهنده و منسجم کننده بین قومیت های مختلف دانست.
2) زبان فارسی دری:هر چند در افغانستان تنوع زبانی وگویشی نیز به وفور یافت می شود به طوری که جورج مورکنستر زبان شناس نروژی میگوید ک امپراطوری قدیم افغانستان را می توان گنجینه ای از شعبه های مختلف زبان های اسیا و اروپا شمرد،لیکن حلقه ی اتصال اکثریت مردم افغانستان در طول تاریخ،زبان رایج دری بوده است که از زمان غزنویان به عنوان زبان رسمی دربار مورد استفاده بوده است.این زبان به عنوان زبان آموزشی تعلیمی در مدارس و آموزشگاهها به کار گرفته شده است و میتوان این عنصر را به عنوان یک عامل پیوند دهنده ی قوی در بین اقوام مختلف افغانستان نام برد.
3) نماد های ملی:نماد ها تجلی عینی و فیزیکی هویت ملی اند،بنابر این افراد ملت خود را متعلق به آنها می دانند.کارکرد دیگر نمادها متمایز ساختن ملتها از یکدیگر است.نمادها به صورت غیر مستقیم حس ملی گرایی و همبستگی ملی را تقویت می کنند.از جمله این نمادها می توان به سرود و پرچم ملی و ... افغانستان اشاره کرد که همه ی ملت افغانستان به آن احترام میگذارند.
4) تهدیدات و دشمنان خارجی:تهدیدات بیرونی چه در شکل نظامی و امنیتی یا فرهنگی و چه با ایجاد مخاطره برای حقیقت و شان ملی،همگرایی تهدید شوندگان را افزایش می دهد و آنها را به اتحاد برای دفاع از خود وامی دارد. ساموئل هانتینگتون در کتاب برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی می نویسد: (برای ملت هایی که به جست و جوی هویت یا باز آفرینی هویت خویش برخاسته اند،وجود دشمن،ضرورتی حیاتی است)به همین دلیل در مقابله با نیروهای شوروی همه ی اقوام افغانستان متحد شدند و این اتحاد به شکست این ابر قدرت جهانی منجر شد اما متاسفانه با خاتمه ی این تهدید خارجی انسجام و وحدت ملی نیز در افغانستان فرو ریخت،اما ایالات متحده بعد ازشکست رقیب و فروپاشی بلوک شرق،جهت حفظ انسجام ملت خود،متوجه سایر رقبا شد و همیشه دشمنی خارجی را برای مردم خود متصور میساخت.انتینگتون در این رابطه میگوید:ما تنها زمانی میفهمیم کیستیم که دانسته باشیم “که” نیستیم و بیشتر برای دانستن کیستی خود باید ببینیم با که دشمنیم.
لذا با فروپاشی شوروی و پایان رقابت میان ابر قدرتها،ایدئولوژی برخورد میان تمدنها از سوی هانتینگتون مطرح شد و تمدن اسلام و دیگر تمدنهای عمده ی جهان به عنوان عوامل تهدید کننده ی آمریکا مورد توجه آمریکاییان قرار گرفت.
نیروهای واگرا در افغانستان:
1) اختلافات قومی و مذهبی:جمعیت افغانستان مجموعه ای از گروه های متنوع و نامتجانس قومی است،به طوری که در سال 1986،اوریوال فهرستی از51 گروه قومی را در افغانستان یادداشت نمود.البته کمتر کشوری را می توان یافت که دارای همگنی و یکدستی قومی،نژادی و...در سرتاسر سرزمین خود باشد.در قرن 19 تلاش میشد برروی عناصر فرهنگی،زبانی وبه طور کلی یک هویت یکپارچه ملی تکیه کنند ولی تجربه ی تاریخی نشان داد که چنین هویت یکپارچه ای وجود ندارد و ملتها به خصوص در واحد های بزرگ جغرافیایی،ترکیبی از عناصر قومی و زبانی مختلف هستند که در یک ساختار سیاسی و اقتصادی به هم می پیوندند و ملت بیشتر یک ساختار است تا اینکه یک مقوله ی سرشت گرا باشد،اما در افغانستان حکام و فرمانروایان و نیز کشور های دیگر به جای اینکه این ساختار را با سیاستهای اتحاد و انسجام تقویت کنند،زمینه ی تنش و درگیری را بین این گروه ها و اقوام فراهم ساختند و موجب نزاع ها و عقب ماندگی ها و محرومیت های فراوانی در این کشور شدند،چنانکه در سایر کشور های توسعه یافته مشاهده میکنیم که گروه های نژادی و قومی متعدد تحت یک هویت جمعی و ملی فعالیت می کنند . مصداق این چند فرهنگی کشور آمریکاست که از50ایالت تشکیل شده و ساکنان آن را قومیت ها و نژاد های مختلفی تشکیل می دهند،باید گفت هرچند در هریک از ایالات تعصب و حس میهن پرستی ایالتی وجود دارد اما این تعصب در هویت بزرگ تر و ملی“امریکایی بودن”تحت کنترل در آمده است و یا به تعبیر دیوید هولینگر آمریکای پساقومی شکل گرفته است .
2) موقعیت پیرامونی قومیت ها:با توجه به این که اکثر قومیت های افغان در مرزهای پیرامونی بسط و گسترش یافته اند،هر کدام دارای دنباله در آن سوی مرزهای کشور هستند و این موضوع باعث شده که قومیت های مختلف افغان،قبل از این که تابع کارکردهای مرکز باشند،از مولفه های قدرتی پیروی کنند که از اراده ی کشور های پیرامونی تاشی می شود.این عامل همراه با دخالت عوامل خارجی،باعث ایجاد حس گریز،از مرکز و واگرایی در بین قومیت های مختلف افغانستان شده است که البته این موضوع نیز توسط یک قدرت ملی فراگیر به نام دولت مرکزی می تواند تاحدی موثر کنترل شود.
3) از دیگر عواملی که در افغانستان زمینه ی واگرایی را فراهم آورده است،می توان به ساختار توپوگرافی افغانستان،بی توازنی در مشارکت ملی اقلیت ها در امور اداری و سیاسی کشور،سیستم ارتباطی ناکارآمد و...اشاره کرد که همه ی این مسایل نیازمند برنامه ریزی صحیح و منطقی همراه با شناخت راهکارهای مناسب آن در سطح ملی می باشد .زهرانظری
منابع :
1- امینیان,ب.,و کریمی قهرودی, م.(1391).استراتژی دولت - ملت سازی آمریکا در افغانستان.دو فصلنامه ی علمی پژوهشی دانش سیاسی.
2- جان پرور, م.(1389).همگرایی و واگرایی در افغانستان. فصلنامه ی آموزشی جغرافیا.
3- سرگیو,ف.(1386). جامعه و فرهنگ در ایالات متحده آمریکا.میزان.
4- سینا,گ.پ.(1381).افغانستان در سه دهه ی اخیر.ثقلین.
5- نامی,م.ح.(1387).جغرافیای کشور افغانستان.تهران:سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح.
6- هانتتینگتون, س.پ.(1378).برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی.دفتر پژوهش های فرهنگی تهران.
- توضیحات
- دسته: تاریخ افغانستان
شعر مهاجرت، وفاق و همدلی /محمدکاظم کاظمی
اکنون، حدود بیست سال از ظهور جدی پدیدهای با عنوان «شعر مهاجرت افغانستان» در ایران میگذرد. این جریان ادبی نقش بسیاری در
مسایل فرهنگی افغانستان داشته است. ما در این یادداشت، به یکی از حوزههای تأثیر شعر مهاجرت افغانستان میپردازیم، یعنی تقویت وفاق و همدلی میان همزبانان ایرانی و افغانستانی.
1. ایجاد شناخت
اولین کاری که مهاجرت، و به خصوص شعر آن کرد، ایجاد شناخت بود و آگاهیبخشی نسبت به همزبانی مردم دو کشور. تا سالها برای عموم مردم ایران، حتی نخبگان آنها، بسیار دشوار بود که باور کنند مردم آن سوی مرز نیز، به فارسی سخن میگویند. رسانهها و متون آموزشی ایران نیز برای این آگاهیبخشی کار درخوری نکرده بودند.
البته گویش فارسی جمع بزرگی از مهاجران افغانستان در ایران، خود نشانة عینی این فارسیدانی و فارسیگویی بود، ولی مشکل کار در این بود که بسیاری از این مهاجران، برای کمرنگکردن تحقیری که به سبب «افغانیبودن» متوجهشان میشد، کوشیدند که لهجه و حتی لباس و آداب و رسوم خود را تا حد ممکن بپوشانند. از سویی دیگر، این لهجه به خاطر خصوصیات شدید محلی، برای مردم ایران چندان قابل فهم نبود، بهویژه که بسیاری از این مهاجران، از مناطق دور و اطراف افغانستان به ایران کوچیده بودند.
ولی اهل ادب، بهتر میتوانستند این کار را بکنند، چون زبان ادبیات، آنقدرها بومی و محلی نیست که برای مخاطبان دیگر مناطق غریب باشد. اگر هم غرابتی وجود دارد، دلپذیر و خوشایند است، همانند غرابتی که در متون کهن احساس میشود.
وقتی ما شاعران مهاجر در گفتوگوهایی که با رسانهها و مطبوعات ایران داشتیم با این پرسشها روبهرو میشدیم که «شما فارسی را در کجا آموختهاید» و «چه شد که به فکر شعرسرودن به فارسی افتادید» درمییافتیم که با چه تلاش و سماجتی میباید این فارسیزبانی خویش را به آگاهی جامعة میزبان برسانیم، و همین خود انگیزهای قوی بود برای حضور جدی در محافل و مجامع و رسانههای ایران. حضور جدی، شعر قوی میخواست این خود انگیزة رشد میشد. رشد بیشتر، حضور بیشتر را در پی داشت و چنین شد که یک چرخة مثبت ایجاد شد که هم به شعر ما کمک کرد و هم به حضور ما در جامعة ادبی ایران.
2. اصلاح تصویرهای نادرست
کار دیگری که شاعران ما کردند، تلاش برای اصلاح تصویر نادرستی بود که از جامعة مهاجر در رسانههای ایران انعکاس یافته بود. مروری بر مطبوعات دهة شصت، بهویژه روزنامههای کثیرالانتشار، روشن میدارد که گردانندگان آنها، خواه به نیت خیرخواهی و خواه به نیت همیاری با مسئولانی که علاقهمند به حضور مهاجران در ایران نبودند، غالباً میکوشیدند که تصویری هراسناک از جامعة مهاجر به مردم ایران بنمایانند و چنان که من در صحبتهای حضوری با برخی از آنان دریافتم، این را نوعی وظیفه میدانستند، همانند وظیفهای که برای هشداردادن مردم در مورد بیماریهای واگیردار و یا اعتیاد و امثال آنها داشتند.
چنین بود که جامعة مهاجر، فقط در «صفحة حوادث» روزنامههای ایران حضور داشت و بس، و آن هم به صورت کاملاً یکجانبه و حسابشده، نه منصفانه و مبتنی بر حقایق. ولی در صفحههای ادبی و فرهنگی نشریات ایران، تقریباً هیچ چیزی از جامعة مهاجر دیده نمیشد و این البته تاحدودی به واسطة ناتوانی ما در این عرصهها بود، نه این که درِ این صفحات بر روی ما بسته باشد.
ولی از حوالی دهة هفتاد، این وضعیت تغییر کرد و ادبیات مهاجر، با قوتی که یافتهبود، به عنوان چیزی که میتوانست چهرهای دلپذیر از این مردم تصویر کند، در مطبوعات، رسانههای عمومی و حتی متون درسی مدارس ایران راه یافت. غالب اینها نیز بر اثر تلاشهای شاعران و نویسندگان بود. چنین است که ما میگوییم شعر، یا وسیعتر بگوییم ادبیات مهاجرت، در تغییر دیدگاه لااقل جمعی از جامعة میزبان، مؤثر واقع شد.
ولی ما در این میان یک بخت خوش هم داشتیم. غالب دستاندرکاران صفحات ادبی مطبوعات ایران، شاعران جوانی بودند که هم به واسطة طبع شاعرانه و لطیف خویش، احساس همدردی بیشتری با مهاجران میکردند و هم به برکت محافل و مجامع شعری، آشنایی خوبی با شاعران و حتی جامعة مهاجر یافته بودند. اینان نیز در تصویرکردن سیمای فرهنگی ملت افغانستان، بسیار مؤثر بودند. از این گروه، به طور نمونه میتوان علیرضا قزوه، عبدالرضا رضایینیا، صادق رحمانی و هادی سعیدی کیاسری در روزنامههای اطلاعات، جمهوری اسلامی و مجلة شعر را نام برد. قزوه در مطرح ساختن شعر افغانستان در صفحة «بشنو از نی» چنان کوشید که بعضی دوستان به طنز صفحهاش را «بشنو از افغانستان» نامیده بودند. ولی آن کس که بیش از همه در مطرحساختن ادبیات افغانستان در مطبوعات و محافل ادبی ایران کوشید، محمدحسین جعفریان بود که کمکم زندگیاش با افغانستان گره خورد.
3. فعالیتهای مطبوعاتی اهل قلم مهاجر
اواسط دهة هفتاد بود و این جوانهای افغان که کمابیش دستشان به قلم آشنا شده بود، اینک سر آن داشتند که خود صاحب نشریات فرهنگی ویژة مهاجرین باشند. البته مطبوعات مهاجرین افغانستان پیش از این و در دهة شصت هم فعال بود، ولی بیشتر به مسایل سیاسی و مذهبی میپرداخت و مصرف داخلی داشت. به واقع از اواسط دهة هفتاد تا کنون و با انتشار فصلنامههای درّ دری، خط سوم، فرخار و امثال اینها بود که نشریات مهاجرین، مخاطبان ایرانی بسیاری یافتند.
جالب این است که تقریباً همه گردانندگان این نشریات، شاعران و داستاننویسان مهاجر بودند، چنان که هیأت تحریر فصلنامة «درّ دری» از چهار شاعر و سه نویسنده تشکیل شده بود. پس میتوان گفت مطبوعات ما نیز آنگاه تأثیرگذاری بیشتری در جامعة میزبان پیدا کرد که اهل ادب سکاندار آن شدند و اینان بهتر از اهل سیاست میتوانستند به ریشههای مشترک چنگ بیندازند و یگانگی فرهنگی دو کشور را یادآور شوند.
4. یاران دبستانی
از اوایل دهة هفتاد، ما پدیدة غریب و در عین حال بسیار خوشایندی را دیدیم که پیشتر دیده نشده بود. جمعی از دانشآموزان افغان که در مدارس ایران تحصیل کردهبودند ـ و این برای نسل اول مهاجر مقدور نبود ـ به مرحلة رشد و بلوغ و تأثیرگذاری رسیدند. بعضی از اینان، شاعر و نویسنده شدند و بناگاه از مراکز آموزشی ایران سر برون آوردند. نسل پیشتر، یا از پرورش باز مانده و به کار گل گماشته شده بود و یا با مشقات تمام و امکانات مادی اندک، در جامعة مهاجر پرورش یافته بود. به همین سبب، آن نسل نتوانست آنقدرها با شعر جوان ایران ـ در سطح دانشآموزی و دانشجویی ـ عجین شود.
ولی این گروه جدید، هم امکان پرورش بهتری یافتند و هم انس و الفتی با دانشآموزان شاعر و نویسنده ایرانی پیدا کردند که بعداً سبب برکات بسیاری شد. بعضی از اینان، حتی پیش از این که با اهل قلم هموطن خود آشنا شوند، با دوستان ایرانی نشست و برخاست میکردند. نمونة بارز این گروه، سیدمحمد ضیأ قاسمی، محمدحسین محمدی، سیدرضا محمدی و سید الیاس علوی اند که ما گروه شاعران مهاجر هم ابتدا در محافل دانشآموزی ایران با آنان آشنا شدیم.
در طرف ایرانی این حلقة ارتباط، میتوان از آرش شفاعی، عباس چشامی، محسن وطنی، علیمحمد مؤدب، علی داوودی و اقران اینان یاد کرد که به سبب استعداد و توانایی خویش، غالباً در رسانههای ایران منشأ تأثیراتی نیکو به نفع وفاق میان دو ملت هستند. این که بازگشت سیدضیأ قاسمی و محبوبه ابراهیمی به وطن، به عنوان یک رویداد مهم ادبی در مطبوعات ایران انعکاس مییابد و زمینهساز سرایش چند شعر و برپایی چند جلسة تودیع برای آنان میشود، اتفاقی نیست. چنین چیزی هیچگاه برای یک شاعر مهاجر در دهة شصت قابل تصوّر نبود و دلیل هم داشت.
باری، تأثیر عمیق این تلاشهای بیستساله را آنگاه بهتر حس خواهیم کرد که این نسل جوان، این یاران دبستانی، در هر دو کشور به مدارج بالای دولتی برسند و زمینه را برای شناخت و همدلی و داد و ستدهای فرهنگی بیشتر و در حد کلان، مهیا سازند. این بسیار دور از پیشبینی نیست.
با توجه به رویدادهایی که برشمردیم، به نظر میرسد که شعر و ادبیات مهاجر افغانستان در ایران، بیش از آنچه تصور میرفت، توانسته است منشأ وفاق و همدلی شود و این وفاق، بسیار عمیقتر است از آنچه پیش از این در قالب سفرهایی تشریفاتی استادان دانشگاه و ادبای رسمی دو کشور دیده میشد. همانگونه، قدری محدودنگری است اگر کار اصلی شعر مهاجرت در ایران را پرداختن به وضعیت مهاجران در قالب شعر بدانیم، هرچند این شعر، این کار را هم تا حدود خوبی کرده است
- توضیحات
- دسته: تاریخ افغانستان
قسمت دوم
نویسندگان: معصومه امیری، طاهره موسوی-فاطمه غلامی -بخش گردشگری کانون جغرافیایی واخان
خواننده خوب واخان سلام.
در شماره اول واخان در بخش گردشگری شما را به صورت کاملا مختصر با صنعت گردشگری، تعریف آن، ابعاد گردشگری و روند گردشگری در افغانستان آشنا کردیم. از شماره دوم به بعد گروه بخش گردشگری برآن است به یاری آفریدگار زمین زیبا، علاوه بر اطلاعاتی در مورد صنعت گردشگری، شما خواننده گرامی را بیش از پیش با زیبایی های قلب آسیا آشنا سازد.
اکوتوریسم و گردشگری:
اتحادیه جهانی حفاظت، اکوتوریسم را اینگونه تعریف می کند: سفری مسئولانه از نظر محیط زیستی که به منظور لذت بردن از مناطق نسبتا بکر طبیعی (و هرگونه ویژگی های فرهنگی موجود در منطقه از گذشته و حال) ترتیب داده می شود و باعث ترویج محیط زیست می گردد. در طول این سفر، گردشگران حداقل تاثیرات منفی را بر منابع طبیعی می گذارند و مردم بومی در سود حاصل از فعالیت های اجتماعی، اقتصادی شریک شوند.
اکوتوریسم گرایش نسبتا تازه در صنعت گردشگری است. محیط طبیعی، معیشت و شیوه های زیست سنتی، چشم انداز ها و مناظر زیبای طبیعت، هدف های اصلی و جاذبه های گردشگر پذیر این نوع از گردشگری هستند. به منظور پایداری و توسعه این صنعت، حفاظت از محیط زیست و پاسداری از فرهنگ سنتی در اولویت قرار دارد.
اثرات اقتصادی اکوتوریسم:
اکوتوریسم می تواند در مناطق دوردست که بعضا به صورت سنتی از برنامه های توسعه عقب مانده اند و یا در مناطق پر جمعیت، کار آفرین باشد و ایجاد اشتغال نماید. وظیفه اصلی و کلی اکوتوریسم ایجاد منافع اقتصادی بوده و از این جهات است که تاثیر اقتصادی و ارزش اقتصادی دو مفهوم مرتبط بر اکوتوریسم هستند. اثر اقتصادی به تغییر در فروش، درآمد، مشاغل و سایر مؤلفه های مرتبط برمی گردد و خود به خود موجب افزایش حمایت های سیاسی و اقتصادی از حفاظت محیط زیست و منابع طبیعی می گردد.
با واخان قدم به سوی آشنایی و لذت از افغانستان عزیزمان می نهیم.
شاید در نگاه اول وقتی سخن از کشور افغانستان می آید همه، در ذهن خود جنگ و ناآرامی و تا حدی ویرانی را تصور می کنیم اما با کمی تعقل متوجه می شویم که کشور عزیزمان افغانستان با وجود جنگ های پی در پی هنوز در دل خود مکان های بکر و دست نخورده ای دارد که اگر به آنها توجه شود می توانند گردشگران زیادی را به خود جذب کنند و منبع اقتصادی مهمی برای ساکنان آن فراهم آورد. یکی ازمکانهای زیبایی که در افغانستان همچون مرواریدی می درخشد، منطقه واخان است.
واخان دورترین و مرتفع ترین ولسوالی در ولایت بدخشان بوده که با چین، تاجیکستان و پاکستان هم مرز است. واخان یک منطقه کوهستانی است که دارای دو ساحتی به نام پامیر کوچک و پامیر بزرگ است که ولسوالی واخان ولایت بدخشان به خاطر مرتفع بودن به نام بام دنیا یاد می گردد.
واخان در گوشه شمال شرق افغانستان در بین رشته کوههای پامیر در شمال، قراقوم در جنوب، و هندوکش در غرب می باشد. دالان واخان دره طویل و باریکی است که از غرب به شرق امتداد دارد وتوسط رودهای آمودریا آب واخان در انتهای جنوب آن آبگیری می شود. از گذشته های دور، واخان زیستگاه مردم واخی و قوم قرقیز بوده است. به دلیل اینکه در دامنه کوهها، خاک مناسبی برای کشت وجود دارد، اهالی این خطه از خاک پاکمان به کشاورزی مشغولند و زبانی هم که با آن تکلم می کنند، زبان وخی نام دارد. مذهب آنها شیعه اسماعیلی اسلام است و رهبر معنوی آنها آقا خان می باشد. مردم قرقیز نیز مردمی کوچ نشین، ترک زبان و سنی مذهب هستند.
پس از 5 سال بررسی سرانجام واخان در 10 حمل 1393 به عنوان دومین پارک ملی کشور بعد از بند امیر بامیان معرفی شده است. وسعت این پارک حدود یک میلیون هکتار است که تقریبا 25درصد بزرگتر از پارک ملی پلواستون، نخستین پارک ملی امریکا با وسعت 898.318هکتار است. واخان از نظر اقتصادی و امکانات در رده نسبتا پایینی بین ولسوالی های بدخشان قرار دارد اما از نظر طبیعی و گردشگری، پتانسیل های فراوانی دارد که اگر مورد توجه قرار گیرد می تواند محل مناسبی برای جذب گردشگران به ویژه اکوتوریست ها از سراسر جهان باشد.
پتانسیل های گردشگری واخان:
1- از نظر زمین شناسی چشمه های آب گرم و معدنی در نقاطی از زمین پدید می آیند که در آنها شرایط مورفولوژی، تکتونیکی، ماگمایی و جوی فراهم باشد. در افغانستان چشمه های معدنی و گرم بسیاری وجود دارد که واخان یکی از این مناطق می باشد که دارای چهار چشمه آب گرم است. از طرفی دیگر آب حوزه آمو از پامیر، واخان و زرکول سرچشمه می گیرد بنابراین واخان از نظر تامین آب برای گردشگرانی که به این منطقه سفر می کنند مشکلی نخواهد داشت و این یک امتیاز برای واخان محسوب می شود.
2- برای گردشگران و بخصوص اکوتوریست هایی که به گونه های جانوری کمیاب علاقه مند هستند، این منطقه مکان مناسبی برای سفر آنها می باشد زیرا واخان دارای حیوانات کمیابی نظیر «گوسفند ماکوپولو»، «بز آییکس»، «بز اوریا»، «پلنگ برفی»، «آهوی مشکین»، «آهوی باختری»، «گاو میش » و «بلبل نو» است که خوشبختانه اداره محیط زیست کشور برای محافظت از گونه های نادر، شکار آنها را ممنوع اعلام کرده است. روباه،خرس قهوه ای،بز کوهی،تبرغان(وندک)وگرگ از جمله حیوانات دیگری است که بر شهرت جهانی خطه سرسبز واخان افزوده است.
3- از منابع دیگری که منطقه زیبای واخان را سرسبز تر کرده است و همچنین منبع اقتصادی برای ساکنان آن محسوب می شود، میوه های کوهی مانند: قرقاوت، ارتی، تودک، سبزیجات کوهی مانند: پیازکوهی، زیره،پودینه، چکری و تاران،سمارق(نوعی قارچ)تلخ وشیرین ومحصولات لبنی این منطقه شامل:روغن زرد،کشک،شیر،پنیر،کره، ماست،دوغ وماست چکیده می باشد که توسط زنان تهیه می شوند.
4- محصولات زراعی این منطقه نیزشامل:گندم،جو،ذرت، باقلی، نخود سبز، پتگ، سرشم، ارزن، پیاز، تره، گشنیز، لبلبو،تربچه، کنجد و بادمجان است که توسط کشاورزان کشت می شود و همچنین ازنظر باغداری دارای درختان مثمر (زردآلو، سیب، گیلاس، توت) و درختان غیر مثمر (بید، سپیدار، سیه دار) نیز هست.
5- صنایع دستی نیز از دیگر منابع اقتصادی عزیزان ساکن واخان محسوب می شود که شامل:جوراب،گردن بند،دستکش، پوستین،گامو، کلاه، گلیم، نمد و خرگاه است. البته ناگفته نماند که صنعت پشمینه بافی نیز در حال رشد و ترقی می باشد.
6- هندوکش ازمعروف ترین وبزرگترین رشته کوه های افغانستان به شمار می رودوادامه رشته کوه های هیمالیا می باشد. رشته کوه های هندوکش از شمال شرق به سمت جنوب غرب کشیده شده است.قسمتی از این رشته کوه عظیم در ولایت بدخشان در ولسوالی واخان قرار گرفته است،بنابراین در صورت وجود امکانات و تجهیزات لازم می تواند به محلی مناسب برای ورزش های زمستانه تبدیل شود و علاقه مندان زیادی را سالانه به خود جذب کند.
البته ناگفته نماند که زلزله خیز بودن این منطقه یکی از بزرگترین عوامل دفع گردشگر می باشد که مسئولان باید به این نکته دقت فراوانی داشته باشند. امید است با در نظر گرفتن تمام پتانسیل ها و رفع کاستی های واخان از سوی دولت و همچنین مردم، این منطفه در آینده ای نزدیک به یکی از مناطق گردشگر پذیر در کشور مبدل گردد.
منابع:
قرخلو، مهدی؛ اکبری، علی، «اکوتوریسم مفهومی نو در جغرافیای گردشگری» نشر انتخاب، 1389
احمدیار، وحدت، «افغانستان و محیط زیست»، انتشارات بدخشان، 1391
عظیمی، محمد عظیم، «درآمدی بر جغرافیای طبیعی افغانستان»، انتشارات امیری، 1390
عظیمی، محمد عظیم، «جغرافیای افغانستان»، انتشارات محقق، 1381
Isna.ir، 12 فروردین 1393، کد خبر93011202040
سایت کابلستان سرزمین ولسوالی واخان.
سایت دانشجویان افغانستانی دانشکاه بین المللی امام خمینی.
سایت ویکی پدیت دانشنامه
- توضیحات
- دسته: تاریخ افغانستان
خجسته باد ميلاد پيام آور رحمت حضرت محمد بن عبد الله (صلی الله علیه و آله) وفرزندش صادق آل محمد(علیه السلام) وهفته وحدت
انتظار اين است که علي رغم طرح هاي استکبار جهاني مسلمانان سراسر گيتي اعم از شيعه وسني،عرب وعجم، ترک وفارس، خاوري وباختري با برپائي مجالس ومحافل جشن ميلاد و گراميداشت وحدت، اخوت اسلامي بار ديگر در پرتو سراج منيرمحمدي(ص)(انما المومنون اخوه) را عملا" به نمايش بگزارند وتا قله هاي بلند تاريخ آواي دل انگيز (طلع بدر علينا) طنين انداز کنند. به جهانیان نشان دهند،
- توضیحات
- دسته: تاریخ افغانستان
نگاهی بر نشست هم اندیشی جامعه مهاجر، چالشها و راهکارهای فرهنگی /محمد حسن حسینی
نشست هم اندیشی با موضوع جامعه مهاجر، چالشها و راهکارهای فرهنگی همزمان با میلاد پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) وحضرت امام جعفرصادق(علیه السلام) به همت شورای فرهنگی افغانستانی های مقیم ایران در سالن شهید مشهد برگزار گردید.
در این نشست نخبگان و نمایندگان مراکز فرهنگی مشهد مقدس، چالش های دست به گریبان مهاجرین را از زاویه فرهنگی مورد بررسی قرار دادند. این هم اندیشی از جنبه های مختلف حائز اهمیت بود و دستاوردهای آن را از جهاتی می توان مورد ارزیابی و سنجش قرار داد. در این نوشتار چند نکته که از دیدگاه نگارنده برجسته تر بود یاد آور می شویم.
1- اهتمام و توجه نخبگان و فرهنگیان جامعه مهاجر، به بررسی چالشهای حال و فراروی مهاجرین در یک فضای فرهنگی و با حضور تقریبا فراگیر مراکز تاثیرگزار، جای بسی امیدواری دارد. شکل گیری تفکری در جهت بررسی و کارشناسی مشکلات و مسائل مهاجرین توسط نخبگان و بزرگان جامعه مهاجر، اتفاق خوبی در جهت بهبود وضیعت مهاجرین خواهد بود که در گذشته کمتر مجال بروز و ظهور یافته بود.
2- پرداختن به مسائل مختلفی که با آن روبرو هستیم با محوریت فرهنگی اهمیت و ضرورت این هم اندیشی را چند برابر می کند. چرا که نگاه فرهنگی به مشکلات اجتماعی، نگاه محوری و زیربنایی است. آثار و نتایج آن اگر چه در بازه زمانی طولانی تری بروز خواهد یافت اما ماندگارتر و اساسی تر است. بسیاری از کمبودهای جامعه مهاجر عدم اهتمام و توجه کافی به تبلور فرهنگی جامعه مهاجر برمی گردد. جامعه ای که به لحاظ فرهنگی رشد نیافته، در عرصه های مختلف چرخ آن نخواهد چرخید. نارسایهای فرهنگی کمبود نیروی متخصص، دانشمند و فرهیخته را به دنبال خواهد داشت و همینطور کمبود تولید اندیشه و فکر، علم و خلاقیت را. چنانچه مهندس کاظمی در این نشست فرمودند انسجام و هماهنگی نهادها و مراکز فرهنگی و همفکری و هم اندیشی آنان شاید اولین قدم اساسی در جهت حل مسائل مهاجرین با راه حل های فرهنگی باشد.
3- تقارن همایش جامعه مهاجر، چالشها و راهکارهای فرهنگی در هفته وحدت، شاید این نکته را یادآور شود که اراده حل مسائل مهاجرین با نگاه فرهنگی عزم هماهنگ اقشار و قومیت ها و جناهها و گرایشهای مختلف جامعه مهاجر را می طلبد. چنانکه در این همایش مطرح شد جامعه مهاجر نیز متأثر از جامعه میزبان -که از وحدت و انسجام خوبی برخوردار هستند- مصلحت های گروهی و فرقه ای را قربانی مصالح بزرگتری که گریبان گیر تمامی جامعه اسلامی ماست، بنمایند.
4- استمرار نشست هم اندیشی فرهنگی می تواند زوایای پنهان و آشکار چالشها و فرصت های بنیادی جامعه مهاجر مانند اثرات حضور چندین دهه افغانستانی ها در ایران را بر جامعه میزبان، بر جامعه مهاجر و بر تحولات داخل افغانستان مورد ارزیابی قرار داد. تبعات حضور مهاجرین افغانستانی را بر روابط دو ملت در عرصه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بررسی کرد و راهکارهای مشخص را به نهادها و مراکز مسئول ارائه داد.
در اولین نشست جامعه مهاجر، چالش ها و راهکارهای فرهنگی شکل گیری فضای گفتگو و تعامل میان نخبگان و فرهنگیان مهاجر برای حل بحرانهای فرهنگی که جامعه مهاجر را آزار می دهند، نویدبخش تعمیم این تفکر میان عامه مهاجرین است که امیدوارم شاهد فضای گفتگوهای کارشناسی در عرصه های مختلف مسائل مهاجرین توسط نمایندگان و نخبگان مهاجر باشیم.
- توضیحات
- دسته: تاریخ افغانستان
افغانستان را به مرکز پویایی های فرهنگی جهان تبدیل کرده است. قرار گرفتن اینسرزمین در مسیر جاده ی ابریشم نیز بر اهمیت آن در گذشته می افزاید جايگاه افغانستان در نظريات ژئوپلتيك : نظریه ی هارتلند مکیندر: که سرآغاز همه ی بحث های ژئوپلتیک قرن بیستم بود مکیندر سه قاره ی آسیا ، اروپا و افریقا را جزیره جهانی نام گذاری کرد و محور مرکزی آن را هارتلند نامیدو بیان داشت که هرکس بر قلب زمین حاکم شود ، فرمانروای جزیره جهانی خواهد بود
نطریه ی ریملند اسپایکمن :این نطریه به سرزمین های اطراف هارتلند توجه دارد یعنی سرزمین هایی که در حد فاصل هارتلند و دریاها قرار دارنداسپایکمن معتقداست سلطه بر این منطقه امنیت آمریکا راتهدید میکندو هر که ریملند را کنترل کند بر اوراسیا حکومت می کند و هر کس اوراسیا را کنترل کند سرنوشت جهان را در اختیار دارد.
ئوري قدرت دريايي ماهان :آلفردماهان افسرنيروي دريايي آمريكا با تاكيد اينكه درياهاي جهان خشكي ها رابه هم متصل مي كنند ، معتقد بود كه تسخير ودفاع از مستعمرات يك امپراطوري به توان كنترل دريا بستگي دارد. (عزتی, 1371)
با توجه به این نظریات و همچنین نظریات دیگر، جاذبه هاي ژئوپلیتيكي افغانستان توجه ابرقدرتها را از گذشته تا به حال به خود جلب کرد . اهميت افغانستان كه در قرون 18و19 با رقابت شديد بين روسيه وبريتانيا اوج گرفت را می توان در تئوري قدرت دريايي ماهان مورد بررسي قرارداد . در آن زمان دسترسي هرچه بيشتر به آبهاي آزاد وتنگه ها در قدرت كشورها نقش بسزايي داشت . روس ها در آرزوي دسترسي به آبهاي گرم درصدد ایجاد فرصتي بودند كه به آب هاي خليج فارس واقيانوس هند دست يابند واز طرفي بريتانيا در تلاش بود با جلوگيري از رسيدن روسها به آبهاي گرم تسلط خود رابر آبهاي منطقه تداوم بخشند بنابراين افغانستان به صحنه رقابت دو قدرت تبديل شد . به طوری که در قرن 19 بریتانیا برای جلوگیری از پیشروی روسیه تا مرز هندوستان ناچار به سرمایه گذاری کلانی در این منطقه شد تااز این طریق میان مستعمرات خود و روسیه فاصله برقرار سازد. پس از رقابتی طولانی بین 2کشور انگلستان و شوروی و وارد کردن فشار بر امیر افغانستان و انجام تهدید و تطمیع مرزهای فعلی افغانستان به عنوان یک کشور حایل در سال 1896 مشخص شد وبرای جدایی کامل متصرفات 2 بلوک باریکه واخان نیز به امیر افغانستان واگذار گردید . (ستاهل, 1370)
دولت انگلستان ، شکل کشور افغانستان را چنان ترسیم کرد که به وسیله ی دالان واخان با چین هم مرز شود و بدین ترتیب روسها نتوانند با هنوستان مرز مشترک داشته باشند .
با ظهور ايالات متحده به عنوان قدرت جديد به خصوص دردوران جنگ سرد اهميت افغانستان بيشتر از منظر تئوري هارتلند مكيندر وريملند اسپايكمن قابل بررسي مي باشد در اوج رقابت آمريكا وشوروي از لحاظ ژئواستراتژيك ، افغانستان به دليل واقع شدن در هارتلند مورد توجه دو قدرت شوروي وآمريكا واقع شد . با طرح تئوري ريملند اسپايكمن آمريكا درصدد بود با تسخير مناطق ريملند ، شوروي را در تنگناي بيشتر قرار دهد ونقش افغانستان مضاعف شد. وبا واقع شدن افغانستان در تئوري هاي هارتلند وريملند پس از جنگ جهاني و بالاخص دوران جنگ سرد اين كشور نقش مهمي در سياست كشورهاي قدرتمند بازي مي كرد بنابراین هزینه های کلانی برای آن در نظر گرفته شد . مثلا در حالی که روسها از شمال افغانستان نقشه کشی و عکسبرداری می کردند و به این ترتیب زمینه ی تجاوز را فراهم میساختند آمریکایی ها این کار را در جنوب انجام می دادند در فرودگاه کابل روسها به ساختن باند فرودگاه و ساختمان ها کمک کردند و آمریکایی ها تسهیلات الکتریکی و ارتباطات را فراهم ساختند و توجه زیادی در این دوره بر کشور افغانستان معطوف شد . (علایی, 1370)
ا فروپاشي شوروي وپايان جنگ سرد گفتمان نظامي وموقعيت ژئوپلتيكي جاي خود رابه گفتمان اقتصادي وموقعيت ژئواكونوميك داد. ملاك قدرت در قرن بيست ويكم توانمندي اقتصادي در سطح بين المللي است وبه همين جهت خاورميانه وبه ويژه خليج فارس ودرياي خزربه دليل داشتن اين توانمندي از مناطق مهم ژئواستراتژيك وژئواكونوميك خواهند بود وباز هم افغانستان به دليل مجاورت با بيضي استراتژيك هارتلند انرژی وهمسايگي با كشور ايران(خلیج فارس و دریای خزر) مركز هارتلند جديد براهميت آن افزوده شد . امروزه با اهميت يافتن منابع انرژي هارتلند انرژي ، افغانستان مي تواند اهميت خود را در سياستهای جهاني بيشتر نشان دهد . (خراسانی, 1390)
امروزه نیز با مطرح شدن پیمان نامه امنیتی دفاعی افغانستان و امریکا که نوعی همکاری استراتژیک بین این دو کشور محسوب می شود در زمانی که زمزمه های خروج نظامیان و پایان ماموریت آنها در سال2014 ، مطرح شده بود ،اهمیت ژئوپلتیکی کشور بیش از پیش خودنمایی می کند .
بنابراین کشور افغانستان اگر چه به لحاظ ژئوپلیتیکی کشوری محصور در خشکی است اما به لحاظ موقعیت ارتباطی که داراست هنوز هم کانون توجهات در منطقه و جهان است . همسایگی با دو ابر قدرت روسیه و چین ، مجاورت با منطقه مهم و استراتِژیک خلیج فارس و هم مرز بودن با دو کشورمهم اسلامی یعنی ایران و پاکستان که در زمینه های مذهبی و فرهنگی و زبانی باهم وجوه مشترکی دارند و همچنین وجود منابع معدنی بکر کشور همه و همه بر اهمیت این کشور افزوده است امید است که با شناخت این مسایل از سوی جوانان و متفکرین کشور روز به روز شاهد پیشرفت و ترقی این کشور باشیم .
منابع :
خراسانی. (1390, 10 3). افغانستان.
رحیمی, م., & امیری, ع. د. (1390, 3 23). وبلاگ انجمن ژئوپلتیک افانستان. بازیابی از انجمن ژئوپلتیک افغانستان.
ستاهل, د. آ. (1370). سوابق ، اهمیت استراتژیکی و جنبه های گوناگ.ن مساله افغانستان. مجموعه مقالات دومین سمینار افغانستان , 63.
عزتی, ع. ا. (1371). ژئوپلتیک. سمت.
علایی, س. (1370). موقعیت استراتژیکی افغانستان. مجم.عه مقالات دومین سمینار افغانستان , 89.
- توضیحات
- دسته: تاریخ افغانستان
یادداشتی بر مصاحبه حجت السلام ابراهیمی نماینده رهبری
هفته گذشته جناب حجت السلام ابراهیمی نماینده محترم رهبر معظم انقلاب گفتگوی با خبرگزاری تسنیم داشتند. این گفتگو هم به لحاظ موضوعاتی که بدان پرداخته شده بود و هم صحبت های جناب ابراهیمی برای مهاجرین حائز اهمیت بسیاری بود. تلاش و پیگیری خبرگزاری تسنیم که باعث گردیده واقعیات جامعه مهاجرین دیده شود، قابل تقدیر و تشکر می باشد.
فرمایشات جناب ابراهیمی موجب ایجاد امید و شوق در دلهای افغانستانیهای مقیم ایران بود. اینکه ایشان به نقل از رهبر معظم فرمودند " مهاجرین افغان را تکریم کنید" امیدواریم فصل جدیدی را در وضعیت زندگی مهاجرین ایجاد نماید. و گستره ای جدیدی باشد در افق همبستگی و همدلی بیشتر دو جامعه همزبان افغانستانی و ایرانی.
نزدیک به سه دهه است که ایران میزبان مهاجران افغانستانی می باشند. خدمات شایانی را نیز عرضه داشتند که از رهبر و مردم شریف ایران سپاسگزاریم؛ خدمات بهداشتی، آموزشی، فرهنگی، فرصت های شغلی و... .افغانستانیها علی رقم این مهمانوازی مشکلات زیادی را تحمل کردند که با توجه به وضعیت اجتماعی ایران شاید ناگزیر می نمود ولی همدوش و همگام با میزانان ایرانی با صداقت و درستکاری در بخش های مختلف اقتصادی، عمرانی، سیاسی ، فرهنگی و... خدمت نمودند که اگر فرصت بیشتری به جوانان و کارگران افغانستانی داده می شد، بسا می توانستند مصدر خدمات بیشتری نیز باشند.
همانطور که جناب ابراهیمی فرمودند سیاست های کلی نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر تکریم همه انسانهای مسلمان و آزاده استوار است. اصل کرامت انسانی از اصول انقلاب اسلامی می باشد ولی در اجرا گاهی دچار ((خطاهای انسانی)) می شود. آنچه که می تواند به اجرای صحیح یک اصل و قانون خوب کمک کند و از خطاهای انسانی جلوگیری نماید سیستم نظارتی صحیح و اجرای عدالت در نظام قضایی است که شاهد روند رو به رشدی آن در زمینه مهاجرین هستیم. امیدواریم این روند سرعت بیشتری بگیرد.
در نظام اسلامی ایران فرمایشات رهبری فصل الخطاب همه ارگانها می باشد امیدواریم این توصیه ایشان به تکریم مهاجرین به زودی در نهادهای با موضوع مهاجرین نمود پیدا نماید. تکریم مهاجرین در این برهه زمانی، توجه به مشکلات و خواست های آنان است که حقیقتا از حداقل ها و ضرورت ها فراتر نمی رود که توجه به نکات ذیل ضروری به نظر میرسد:
1- شرایط اقامتی: مهاجرین در مدت اقامت در ایران همیشه در بیم و امید بوده اند و اصولا همیشه در وضعیت بلاتکلیفی بسر برده اند. به لحاظ روانی این وضعیت فرسایشی مشکلاتی را برای مهاجرین ایجاد نموده است. نبود قوانین و مقررات مدون و قابل دسترس در امور اقامت، کار، تحصیل، بیمه و... و برنامه های موقتی و بخش نامه ای باعث گردیده مهاجرین نتوانند برنامه ریزی برای زندگی داشته باشند و باعث سردرگمی آنان است.
2- هزینه ها: هزینه های اقامت، کار، تحصیل و ... همیشه مشخص و شفاف نبوده است. هزینه های تمدید کارت یا پروانه اقامت برای مدت 6 ماه یا یک سال؛ مبلغ کارت یا پروانه کارو هزینه های تحصیل فرزندان آنها (و فشارهای روانی ناشی از پذیرش و یا عدم پذیرش دانش آموزان در ابتدای هر سال تحصیلی) برای یک خانواده کارگر ساده که شغل دایمی و رسمی ندارد و تحت حمایت هیچ گونه خدمات بیمه ای نیست، سنگین و بیشتر از توان اوست.
3- عدم دسترسی قانونی به امکانات و ابزارهای که برای زندگی امروزی ضروری به نظر می رسد مانند: رانندگی که برای اکثر مهاجرین امکان پذیر نیست، خدمات بیمه ای، استفاده قانونی از موبایل که به عدم امکان داشتن سند آن در بسیاری موارد برای مهاجرین امکان پذیر نیست، عدم امکان سفر آزاد و...
این نوشتار بنا ندارد مشکلات و کمبودها را در این زمینه به شماره آورد و هزینه ها و خدمات جمهوری اسلامی را نادیده انگارد. فقط تشکر از فرمایشات جناب حجت السلام ابراهیمی است که پیام آور نشاط و امیدواری بود. اما مسلما سیاست های درست و کارشناسی شده ای که منجربه رشد جامعه مهاجرین شود به منافع هر دو ملت کمک فراوانی خواهد کرد.
- توضیحات
- دسته: تاریخ افغانستان
مسلمانان با هر گرایش سیاسی و تمایلات مذهبی و منسوب به هر کشوری که باشند، یک درد مشترک دارند به نام:
مسئله فلسطین و سرنوشت مسجدالاقصی.
اگرچه افکار عمومی مسلمانان در بسیاری از مسایل سیاسی جهان و یا حتی باورها و اعتقادات فقهی و فرقه ای دچار تشتت و پراکندگی است، اما در مورد فلسطین وحدت و یکپارچگی وجود
دارد. در نحوه مبارزه با اسرائیل در بین ملتها و حکومتهای مسلمان تفاوت هست، کندروی ها و تندرویهایی صورت می گیرد، کاستی و کمبودهایی وجود دارد، اما آرمان و آرزوی همه ما آزادی قدس شریف از چنگ صهیونیست های جنایتکار است.